یانظامی باشید یا سیاستمدار

یادداشت سیاسی- نشر شده در دومین شماره نشریه نسل امروز)



بیش از دو دهه جنگ و آنارشیسم مطلق حاکم بر افغانستان، این کشور را عملا به یک سرزمین ملوک الطوایفی بدل کرده است که فرماندهان و قوماندانان کوچک و بزرگ هر کدام در منطقه تحت کنترل خود به یک سلطان کوچک بیشتر شباهت دارند تا به یک فرمانده محلی. در کنار این عامل، تجدید حیات دوباره خوانین و سیستم خانسالاری که ریشه در بافت سنتی افغانستان دارد، عاملی شده است برای تضعیف حکومت مرکزی و تداوم هرج و مرج.
پس از سقوط طالبان و روی کار آمدن دولت موقت، بسیاری بر این باور بودند که دوران کشمکش ها و رقابت های فرماندهان محلی به سر آمده است. اما جدال های مکرر گروه های رقیب در شمال (بین جنرال دوستم و قوماندان عطا) و غرب کشور (بین اسماعیل خان و قوماندان امان الله) ثابت ساخت که هنوز بزرگترین چالش بر سر راه اقتدار دولت مرکزی و برقراری امنیت سراسری، اقتدار همین فرماندهان است که هرچند اینک زیر نام فرمانبرداری از دولت موقت پنهان شده اند، ولی به هیچ عنوان اجازه گسترش اقتدار دولت در ساحه تحت کنترل خود را نداده اند.
فرمان هفته پیش حامد کرزی مبنی بر ممنوعیت فعالیت رهبران سیاسی در حوزه های نظامی را باید مهمترین اقدام اصولی و بنیادی در راستای محدودسازی قوماندانسالاری و خانسالاری و تقویت اقتدار دولت مرکزی تلقی کرد. این فرمان از آن جهت دارای اهمیت است که پس از دو دهه و بویژه پس از روی کار آمدن دولت موقت، نخستین و اساسی ترین کوشش برای قاعده مند کردن فعالیت های سیاسی و نظامی و تفکیک این دو امر از یکدیگر می باشد.
واقعیت این است که در طول یک سال گذشته، حامد کرزی برای توسعه اقتدار حکومت مرکزی در سراسر کشور، فاقد قدرت لازم بوده و حضور فرماندهان قدرتمندی مانند اسماعیل خان در غرب، جنرال دوستم و قوماندان عطا در شمال و گل آقا و قوماندان زدران در جنوب و شرق کشور همواره به منزله چالشی در برابر دولت مرکزی بوده است. این امر از یک طرف به بی ثباتی و تضعیف دولت مرکزی منجر شده است و از دیگر طرف زمینه ای برای کشورهای همجواری که استقرار ثبات در افغانستان به کمک آمریکا و کشورهای غربی را به نفع خود نمی بینند، فراهم کرده است تا با دخالت در امور محلی و امنیتی این مناطق وضع را همچنان بی ثبات نگهدارند. علاوه بر این، فعالیت های خارج از چارچوب سیاست های تجاری دولت افغانستان توسط این فرماندهان با کشورهای همجوار و درآمد های حاصل از این فعالیت ها که به جای واریز شدن به خزانه دولت، به مصرف شخصی و محلی می رسد، به نوبه خود به بی ثباتی سیستم آسیب دیده و شکننده اقتصادی افغانستان دامن زده است. دقیقا به همین دلیل بوده است که در طول یک سال گذشته منطقه تحت کنترل اسماعیل خان به ولایت یکی از کشورهای همسایه بیشتر شباهت داشته است تا جزئی از خاک افغانستان.
طی یک سال گذشته برخورد و رفتار حامد کرزی با اینگونه افراد بنا به بعضی مصلحت ها بسیار با ملایمت و نرمی بوده است. اما اینک با گذشت یک سال و بوجود آمدن ثبات نسبی و نیز حمایت قاطع مردم افغانستان و جامعه بین المللی از دولت مرکزی، به نظر می رسد دیگر جای تعلل و درنگی برای کرزی باقی نمانده است. مردم افغانستان در جریان اجلاس لوی جرگه انتظار تحول بنیادی در این زمینه را داشتند که بنا به دلایل و مصلحت هایی صورت نپذیرفت. اما دیگر تعلل در این مورد را نخواهند پذیرفت و تداوم کم کاری در این زمینه قبل از همه چیز به اعتماد آنان نسبت به دولت مرکزی لطمه خواهد زد، که چنین امری به نوبه خود به نیروهای گریز از مرکز و همچنین بنیادگرایان و القاعده فرصت خواهد داد که ضمن تجدید سازماندهی، با ناکارآمد جلوه دادن دولت کرزی به ناامیدی و بی ثباتی افکار عمومی دامن بزنند. بنابراین انتظار می رود حامد کرزی صرفا به صدور فرمان بسنده نکند و با استفاده از مشروعیت مردمی و بین المللی که در اختیار دارد، این بار بطور عملی به این معضل رسیدگی کند.
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد