هزاره ها و گذر به هویت جدید


* یاسین رسولی

 

افغانستان که سالهاست با معضل لاینحل چگونگی زندگی مسالمت ‌‌آمیز اقوام و سازش دولت و اقوام دست به گریبان است، در آغاز سده 21 بیش از سایر کشورها در معرض این پرسش است که با قومیت چه کند؟

بعد از 11 سپتامبر، افغانستان هم به جامعه جهانی پیوست و چنان رویه ای را با 180 درجه تغییر جهت نسبت به طالبان در پیش گرفته است که دنیا، افغانستان بعد از طالبان را با عنوان «افغانستان جدید» می شناسد. افغانستان جدید دارای هویت جدید هم خواهد بود.

اگر قرار است افغانستان جدید به سوی دموکراسی پیش رود چه پیش نیازها و پروسه هایی باید در دوران گذار طی گردد؟ ساختار جامعه و نظام سیاسی و نظام معنایی و گفتاری و شیوه عملکرد به کدام سو تغییر جهت دهند و نقش و سهم هر کدام چقدر است و چگونه خواهد بود؟

واقعیت این است که افغانستان طی دوران گذار به دموکراسی، از تغییر در فرهنگ و زندگی اجتماعی باید به عنوان مبدأ عزیمت شروع گردد. افغانستان دموکرات و مدرن از دل افغانستان با دولت قومی و زندگی قومی باید سر برآورد تا بر بستر تحولات عمیق استوار باشد و نظام مصنوعی و تقلیدی ساخته نشود که دارای ریشه ای نباشد!

تغییر اقوام و چگونگی سازش شان با زندگی ملی بهترین معیار برای مدرن شدن و ملی شدن افغانستان جدید خواهد بود. اگر از منطق درونی تحولات نگاه کنیم و بر واقعیت ها تکیه نماییم، می توان گفت از فردای خروج نیروهای شوروی از افغانستان ذهن جمعی مردم افغانستان برای ایفای یک رسالت قومی شروع به حرکت کرد و اراده نیمه هشیار سران اقوام هم سیاست های شان را در قالب این استراتژی کلی جامعه عمل پوشانند.

همانطوری که می توان نشان داد که حتی دوران جهاد از الگو و منطق درون قومیت پیروی کرده است و در درون دولت کمونیستی علیرغم ایدئولوژی یکسان نگر مارکسیستی- لنینیستی اش، جبهه بندی قومی وجود داشته است.

بعد از کودتای هفت ثور که آغازی شد برای دگرگونی های ساختاری در جامعه افغانستان، آنچه ذهن پشتون ها را به خود مشغول می داشت، نوستالژی بازگشت به سیاست گذشته بود. طالبانیسم را می توان یکی مظاهر مهم این تلاش ناشیانه و ناکام دانست و حکمتیار که هیچگاه توفیق نیافت تا شایستگی رهبری پشتون ها را به دست آورد.

تاجیک ها هم تاریخ گذشته را از یاد نبرده بودند و سعی در تکرار تاریخ 200 ساله این بار به نام تاجیکیسم داشتند. هزاره ها مردمی که دومین گروه جمعیتی را در افغانستان شکل داده اند، هم در معرض این تحول هویتی است؛ حتی بیش از سایر اقوام. چرا که این مردم بیش از هر اقلیتی دیگری در افغانستان در معرض نابرابری حاصل از «دولت قومی» بوده است. تاریخ دویست ساله افغانستان شاهد این ادعاست اما فرصت گریز از این دولت قومی برای هزاره ها هرگز میسر نبوده است. گروهی زیادی از آنها به پاکستان و ایران کوچیدند و بقیه در داخل کشور در معرض جابجایی های اجباری قرار گرفتند و مجبور به سکنی گرفتن در کوه ها و دره های صعب العبور مرکزی گشتند و زندگی در کوه های سخت را که در واقع آن را زندگی جمعی در تبعید می توان نامید، برگزیدند.

همچنین هزاره ها به عنوان اقلیت شیعه در افغانستان که دارای اکثریت سنی مذهب هست، ستم مضاعفی را از جانب برادران اهل سنت تحمل کرده اند که سعی در تعمیم آموزه ها و شیوه های مذهبی شان به دیگر مذاهب و ادیان داشته اند.(چنانچه آزادی مذهب و رسمی بودن مذهب جعفری در هیچ یک از قوانین اساسی افغانستان پذیرفته نشده است.) در عصر طالبان این تعمیم در حد نهایت رسید، چرا که آنان به مسلمان بودن شیعیان هم شک جدی داشتند. با قرائت افراطی طالبان، خارج از دین بودن یعنی محرومیت از تمامی حقوق و مزایای زندگی در افغانستان.

بدون شک ستم مذهبی سخت ترین نوع ستم هاست. به همین جهت در تاریخ، دعوت به تسامح و بعد تقاضای آزادی در مذهب موضوعی بوده است در پاسخ به سلطه مذهب اکثریت و یا حاکم.

هزاره ها بیش از هر قومی در افغانستان امروز از ایجاد دولت وحدت ملی استقبال می کند، چرا که دولت ملی ساختار سیاسی است که شهروندان بطور برابر در نظام سیاسی که خود آفریده اند زندگی می کنند. اگر چه در واقعیت زندگی، جوامع دارای نظام دموکراتیک با این ایده آل فاصله بسیار دارند، اما اصل بر برابری فرصت ها و امتیازات زندگی برای همه است و تلاش جوامع دموکراتیک در جامه عمل پوشاندن و حرکت به سمت تحقق این ایده آل هاست. هزاره ها این واقعیت را به تجربه بیش از هرقومی در افغانستان درک کرده اند و پذیرای تغییرند. هزاره ها پیشرو کسب هویت ملی جدید خواهند بود، به شرطی که بزرگان قوم با اراده مبتنی بر درک و مسؤولیت پذیری، شرایط را فراهم سازند. هزاره گرایان چه می خواهند؟ حتی افراطی های شان هم از اصرار بر اصل «عدالت» تجاوز نکرده اند، اگرچه بسیاری از آنان مقدمه تحقق عدالت را در نمایش قدرت و ستیز عریان یافتند. با یک روانشناسی رفتار اجتماعی چندان دور از انتظار نیست که گروه تحت ستم با شکست سلطه، دادخواهی شان را در مقابله به مثل ببینند و عقده های فروخورده ی سالها ستم در شکل عصیان و ستمگری به نمایش در آید. رفتار گروه های هزاره در دهه 70 که که «عصر مجاهدین» می نامند، با همین تئوری قابل تبیین است.

      مثلا مزاری در صدد به کرسی نشاندن گفتمان عدالت بود، اگرچه سیاست ها و جهتگیری هایش قابل نقد و بررسی است که آیا به تحقق عدالت کمک کرد یا برعکس، زمینه ها را برای ستم های مضاعف فراهم نمود.(۱) شواهد تاریخی برای بررسی بسیار است و زمان همه چیز را روشنتر خواهد نمود و بر روشنفکران و دانشگاهیان است که با شیوه های علمی و بیطرفانه پاسخ دهند، البته با درنظرداشت عنصر تاریخیت (زمان، مکان و سایر شرایط) که گفتمان ها در درون آن فهم و بررسی و قضاوت می گردند.

اما امروز اکثریت بزرگان هزاره اصرار دارند که شرایط دولت ملی سکولار بهترین شیوه است که می توان امید داشت به هزاره ها فرصت دهد برای اولین بار بسان شهروندان افغانستان مطالبات شان را مطرح کنند، در شرایطی که از ستم و تعمیم و تحمیل مذهبی خبری نباشد، و شیعه امروز در دولت ظاهراً سکولار شاهد احترامی است که در تاریخ افغانستان سابقه نداشه است. آیا شیعیان به یاد دارند که در تاریخ افغانستان مانند سال گذشته در قندهار (مرکز پشتون ها و سنی ها) توانسته باشند مراسم مذهبی شان بخصوص محرم را با این عزت و احترام برگزار کنند و والی قندهار در جمع شان حضور یابد و همه را به برگزیدن راه امام حسین(ع) دعوت کند و یا در کابل کرزی همین احترام  و رفتار شایسته را داشته باشد؟

در محرم سال 1381 در یکی از مساجد شیعیان هرات و در عزاداری شان در شب عاشورای حسینی، واعظ برای تأکید بر ضرورت حمایت از صلح و تشکیل دولت گفت: «ما حاضریم حتی از خون شهیدان مان بگذریم»، و در غروب عاشورا که به قندهار رسیدیم، هر شیعه ای را که دیدیم احساس افتخار می کرد و راضی به نظر می رسید، چرا که آنان محرم های گذشته و شرایط زندگی تحت حکومت دینی طالبان را از یاد نبرده بودند.

پس اغراق نیست که می گویم هزاره ها بیش از هر قوم دیگری آماده تغییر و کسب هویت جدیدند و اگر «آمادگی برای تغییر» را اصلی ترین معیار مدرن شدن بگیریم، هزاره ها بیشترین استعداد را برای مدرن شدن و زندگی در دولت ملی غیر مذهبی دارند. اما چگونه؟

بدیهی است که تجربیات اجتماعی گذر ذهنی از قومیت گرایی منفی را فراهم کرده است. اما این راه دشوار تر از آن است که ابتدا به نظر می رسد و اگر این تجربیات با تدبیرهای بزرگان قوم همراه نگردد و اگر گفتمان سازی روشنفکران آن را در ذهن مان نهادینه نسازد، احتمال برگشت تحولات بعید نیست. ماهیت این هویت چیست و مراحل گذر در نظریه و عمل چگونه طی خواهد شد؟ به عبارت دیگر هزاره ها چه سیاستی را باید نسبت به دولت مرکزی در پیش گیرند؟  چگونه در زندگی سیاسی و اجتماعی باید مشارکت نمایند؟ رفتارشان نسبت به سایر اقوام و مذاهب باید چگونه باشد؟ چگونه تغییرات اجتماعی را به گونه ای پذیرا گردند که آسیب های اجتماعی ناشی از شکستن سنت ها به حد اقل برسد و در عصر گذار مردم و بخصوص جوانان به «از خودبیگانگی» گرفتار نیایند؟

هزاره ها برای اینکه توان مشارکت اجتماعی را بدست آورند به چه ابزارهایی نیاز دارند؟ در صورتی که به این بحث ها پرداخته نشود و پاسخ های درست راهنمای عمل قرار نگیرد، سرگردانی جای هویت معتبری را که از آن یاد کردیم، خواهد گرفت و دستاوردها از دست خواهد رفت.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
)- دیدگاه نویسنده در این مورد با همان فاکتوری که خود در ادامه به آن اشاره کرده است (عنصر زمان و مکان و شرایط محیط) قابل نقد است. شهید مزاری از نظر زمانی در برهه ای زندگی می کرد که هنوز زنجیرهای اسارتبار ستم بر دوش مردمش سنگینی می کرد و نه تنها کسی حاضر نبود به حق طبیعی این مردم احترام بگذارد، بلکه تمام تلاش ها این بود که این شرایط اسارتبار همچنان تداوم داشته باشد. وانگهی، آیا این دیدگاه نویسنده عملا به این معنا نیست که هزاره ها برای تغییر شرایط نابرابر نباید دست به هیچ اقدامی بزنند مبادا که ستم روا داشته شده به آنان مضاعف شود؟! ستم بالاتر از اینکه در قرن ۲۱ هنوز شهروند برابر به حساب نمی آیی و هویت اجتماعی ات را با غیر انسانی ترین شیوه ها به مسلخ برده اند، چه چیزی می تواند باشد که ملاحظه کنیم مضاعف نشود؟ مطمئن باشیم همان پنج وزارت درجه دومی که امروزه به عنوان حق سیاسی نصیب هزاره ها شده است، حاصل جنگهایی است که اوایل پیروزی مجاهدین بر هزاره ها تحمیل شد و مزاری با ایستادگی در مقابل این تهاجمات  این باور را بر طرف های دیگر معادله قدرت تحمیل کرد که دیگر نمی توانند هزاره ها را نادیده بگیرند.
                                                                                                 
اداره نشریه نسل امروز

نظرات 18 + ارسال نظر
سخی شنبه 5 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 05:03 ب.ظ

سلام عزیزانم خروش و رسولی . جالب هست شما این قدر داد از نقد ونقد بذیری میزنید ایا خود باور دارید یا شعار میدهید که اذ ها ن عده را بطر ف خود جلب نمایید چرا یکطرفه حرف میرنید . تا بحال در اینجا دوازده نطر مطرح شده بود چرا اقدام به محو ان نموده اید .

شریفی شنبه 5 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 09:40 ب.ظ

نمیدانم که بحال شما گریست ویا خندید چه عملی کودکا نه انجام داده اید بنظر تان نمی اید چه کرده اید یک مقدار درنگ بفرمایید تازه یکی از دوستان بمن گفته بود که در اینجا سر بزنم مقاله رسولی را بخواندم مقاله را خوانده بودم و ضعف های شما را در رابطه با هزاره وبافت افغانستان متوجه شد ه بودم و میخواستم که چیزکی بنویسم که با این نظر سخی مواجه شدم که قبلا دوازده نظر مطرح بوده بعدا توسط شما نا بود و یا سانسور شده است بهر حال گب زدن بسیار اسان است ولی در میدان عمل مشکل ا ست .

بهزاد یکشنبه 6 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 04:28 ب.ظ

خروش عزیز ! این یک نظر سنجی به پیمانه محدود اما بسیار گویا و پیام دهنده بود. حرکت اول شما در ارائه توضیح حکایت از ارج گذاری گردانندگان نسل امروز به باور و اعتقادات جامعه داشت . تصورم این بود در شماره آینده به درج اظهار نظر های طرح شده اقدام کنید و حتا منتظر فراخوان شما برای اظهار نظرهای عمیق و همه جانبه پیرامون این موضوع بودم که با تاسف با صفحه محو شده روبرو شدم.
دوست من ! تازه اول خط است و این صفحه واژگانی بسیار خواهد دید پس چرا باید کوتاهی کرد ؟
اگر من و تو ننویسیم و نخوانیم یا نخواهیم بنویسیم و نخواهیم بخوانیم این صفحه ! خوانندگان و نویسندگانی بسیار خواهد داشت و خواهد یافت........
روبرو شدن با واقعیتها و همراهی با باورهای جامعه توانی بزرگ و همتی سترگ میطلبد که بی تعارف من در شما سراغ دارم و میدانم سرنوشت نسلی که ما حلقه اتصال او به نسل شهید خود هستیم در گرو همین توان و همت ماست.
تا این ندانم کاری به مغشوش شدن بیشتر اذهان نیانجامیده است امیدوارم توضیح دهید.
به نظرم تا موقعی که اصل مقاله جناب رسولی بر صفحه وبلاگتان موجود است عدالت و آزادی بیان حکم میکند به نظرات متفاوت مجال طرح داده شود.

[ بدون نام ] دوشنبه 7 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 01:00 ق.ظ

متاسفم از پاک کردن نظرات مخالف تان .

یاسین رسولی دوشنبه 7 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 10:55 ق.ظ http://Y-R.PERSIANBLOG.com

با سلام به تمامی دوستان!
از جهت پاک کردن نقدهای شما متاسفم. باز هم پذیرای نظرات تان هستم .
می توانید در وبلاگ شخصی ام هم پیام بگذارید و مطمعن باشید که با دقت می خوانم وپاک هم نمی کنم.!!!!!!!!!!!!!!

سخی دوشنبه 7 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 04:49 ب.ظ

یک جهان سپاس از توضیح صادقانه تان برادر عزیز اقای یاسین رسولی . موفق و سر بلند باشی

[ بدون نام ] سه‌شنبه 8 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 10:39 ب.ظ

یبا چهارشنبه 9 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 05:16 ب.ظ

نوشته و شخصیت رسولی ارزش این را ندارد که این همه جنجال به پا کنیم. بهتر بود نادیده گرفته می شد.

ببین چهارشنبه 9 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 08:38 ب.ظ

باید جلو حرمت شکنی را گر فت ولو از طرف بچه های مثل اغایی سو سولی و خروس های نو بنگ باشد .

صادق چهارشنبه 16 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 04:21 ق.ظ

شرایط دیروز را با معیار های امروزی بررسی کردن کنشی از سر تحقیق نبوده اگر چاپلوسی و خوشرقصی برای ارباب قدرت نباشد یقینا عوامزدگی و تبلیغاتزدگی است که از مدعیان دانشاموختگی بعید است . پاک کردن پیامها از سوی شما متاسفانه مایه سرشکستگی برای دانشگاه و روشنفکری است که شما سینه آنرا میزنید .

[ بدون نام ] شنبه 19 مهر‌ماه سال 1382 ساعت 03:18 ق.ظ

دوست عزیز صادق کاملا درست فرموده اید سبز باشی

[ بدون نام ] یکشنبه 4 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 12:58 ب.ظ

[ بدون نام ] یکشنبه 4 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 04:01 ب.ظ

[ بدون نام ] دوشنبه 5 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 11:19 ب.ظ

پاورقی هیچ ربط با اصل مطلب ندارد نمیدانم چرا نوشته شده این پاورقی......؟

جواد چهارشنبه 7 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 10:55 ق.ظ

واقعبین شنبه 10 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 11:52 ق.ظ

من از دو سال پیش توقع این موضوع ها را در بین دوستان داشتم . نقد جامعه‌‌ ی هزاره ها کمی دیر آغاز شده است و اگر ما به دنبال جایگاه جدید برای خزاره ها هستیم باید روابط جدیدرا تعریف کنیم و به دوستانمان اجازه بدهیم در فضای سالم تری کار کنند . و اطمینان داشته باشیم که هیچ گونه خطری تهدید نمیکند .

عیسی محمدی پنج‌شنبه 13 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 12:28 ق.ظ http://----

با عرض سلام
ما از تلاش های مستمر شما در زمینه اطلاع رسانی به نسل جوان که نیازمند چنین اطلاعاتی هست قلبا تشکر می کنیم و ارزومندیم همچنان در تلاشتان ابرام بورزید.
خدا حافظ

لیاقتعلی لیاقت یکشنبه 27 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 03:19 ب.ظ

از همه دوستان و نخبگان خواهش مندم موضوعاتی را عجالتاْ ببحث نکشانند که هویت و زعامت قوم هزاره را زیر سوال ببرد. بهتر است بجای بحثهای منفی و مخرب به روشنگری اذهان جوانان این قوم بپردازیم. راستش من از عناصر مخرب که در قالب هزاره ظاهر می شوند و در حقیقت دشمن جدی قوم هزاره می باشند خیلی نگرانم و می ترسم دوستان حضور مخفی و کاملاْ دوگانه آنها را متوجه نشوند! موفقیت و سربلندی همه دوستان را در تداوم راه نیک و سازنده از خداوند خواهانم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد