درنگی بر «های آذرشین»

*شکریه عرفانی

    «های آذرشین» مجموعه ای است از صبورالله سیاه سنگ که شامل نوزده اثر از او در قالب های نیمایی، چهار پاره و دوبیتی و نوزده ترجمه او از شعر شاعران برجسته دنیا می شود. در باره ترجمه ها، سخن را به اهل فن می سپارم و یکراست می روم سراغ شعرها. البته نه از دیدگاه یک منتقد بلکه از دیدگاه یک خواننده مشتاق.

«های آذرشین» کتابی نیست که در محدوده ادبیات مهاجرت به آن نگریسته شود. این نکته اول. اغلب شعرهای این مجموعه در زندان پل چرخی و دهمزنگ سروده شده است. یعنی شناخت شاعرانه سیاه سنگ در خاکش شکل گرفته است و بر این اساس زبانش اصیل است و با وجود تأثیر فراوانی که از قله های ادبیات ایران گرفته است، به هیچ وجه شعرهایش بوی خیابان ها و کوچه پس کوچه های آدمخوار بیگانه را نمی دهد. و با وجود اینکه در خارج از وطن هم سروده هایی دارد، اما زبانش، لحن کلامش، نگاهش و کلماتش ریشه در افغانستان دارد و این مزیتی است بسیار والا و بالا که شاعران مهاجر نباید از آن چشم بپوشند. زبان ساه سنگ بسیار صمیمی است و کلمات، غالباً بدون دشواری در شعر ها می آیند و می روند. و البته در صد بالایی از این صمیمیت را شاعر مدیون ساخت روایتی است که برای کارهایش برگزیده است. روایت درشعر، اطناب هارا قابل تحمل می سازد و ضامن محکمی است برای وحدت عمودی در طول شعر. کلمات را بدون دغدغه می پذیرد و از آنجا که شعر ها در وزن نیمایی سروده شده اند و شاعر به خوبی از پس موسیقی درونی اشعارش و ترتیب قوافی که در بین کمتر شعرهای نیمایی امروز به چشم می خورد، هم برآمده است، ذهن خواننده را در خلصه ای فرو می برد که به راحتی تسلیم شعر می شود.

اما صمیمیت جاری در مجموعه، مانع نمی شود تا تلاش ها و تکاپو های بعد از الهامات شاعر به چشم نیاید. به خوبی مشخص است که او روی کارهایش زحمت کشیده، بند ها را جابجا نموده، کلمات را سبک و سنگین کرده است و در نهایت سعی در به کارگیری شگرد های جدیدی کرده که کارهایش را متمایز و مخصوص به خود او کند؛ شگردهایی مثل ساختن صنعت های ترکیبی بسیار و ساختن کلمات جدید که با ریتم و معنی شعرهایش بیایند. نگاه شاعر در بیشتر اشعارش نگاهی حکمت آلود است و با وجود تلاش های زبانی، این معنی است که شعر را به دنبال خود می کشاند. جایی که شاعر غمگین است بندها کوتاه و بریده و افتاده از پی هم می آیدند:

یاران من به بند

زندان دهمزنگ

در یک سحرگهان

زنجیر می شوند

و یا

در دست روز و شب

این اشکهای تا ابد ریزان

عمود بی گسست از دیده ی تقویم

و در جایی که دچار افکارش -که غالبا حماسی و گاهاً عاشقانه است- می شود، بند ها  طویل اند و حالت پرگویی و تحرک  به خود می گیرند:

کنار خندق آتش
     نبود و بود بیدی بود: بختش شور، برگش تلخ

ولیکن قامتش همچون درفش فتح یک اقلیم، بالنده

تنش همچون شعار پای دار سرسپرده رهنورد جاده حلاج، پاینده

نه چونان سایه ی جنگل

به روی ضجه ی جیحون

که در هر باد می لرزد

که این هم از مزیت های کار سیاه سنگ است. اما در کنار زیبایی های شعرهای او، یک خرده هم می توان بر وی گرفت. آن هم تأثیر عمیقی است که از اخوان ثالث گرفته است. البته تحت تأثیرقرار گرفتن به هیچ وجه عیب نیست، اما تا جایی که رد پای شعر کسی در شعر های شاعر پیدا نشود و فقط ترفندهای شاعرانه و گاهاً نظرگاه های او بر شاعر تأثیر نهاده باشد و او بتواند در ذهن آزاد و بی تقید خود، به تنهایی مشغول کلمات شود و شعر بسازد. از این نظر متأسفانه در بعضی جاها شدیداً اخوان و گاهی نیما را در لابلای خطوط این مجموعه می یابیم که باید تأملی در باب آنها شود.

o

در کل، مجموعه «های آذرشین» مجموعه ای است زیبا، محکم و جالب توجه با تصاویر بسیار روشن و جاندار که خواننده را پا به پای سیاه سنگ از «شریان لاله» تا «اعتراف» می کشاند و در غمها و شادیهای شاعرانه اش شریک می سازدn 

اثرات متقابل جهانی شدن


سید یحیی اخلاقی- دانشجوی کارشناسی ارشد مدیریت


    جهانی شدن که در زبان فرانسه
Mondialisation و در زبان انگلیسی، معادلGlobalisation است، عبارت از روندی چند شکلی است که وابستگی متقابل میان منطقه های جهان و جنبه های گوناگون زندگی اجتماعی را به وجود می آورد. تعادلهای درونی و گونه گونیهای تمام جامعه، اعم از بسیار پیشرفته و عقب مانده در این روند، عمیقاً دگرگون می شود.

برخلاف آنچه که تصور می شد، جهانی شدن پدیده ای صرفاً اقتصادی نیست بلکه تمام جنبه های فرهنگی، اجتماعی و سیاسی زندگی بشر را در بر می گیرد. «مارتین آلبرو» جهانی شدن را فرایندی که بر اساس آن، تمام مردم جهان در یک جامعه جهانی واحد به هم می پیوندند تعریف می کند. واژه جهانی شدن از جهاتی مفهومی کاملاً جدید و از لحاظی مقوله قدیمی به شمار می رود. بسیاری از انگاره های جهانی شدن، به شکل آرمان خواهانه آن، مانند همبستگی انسانها، حقوق بشر، برابری، برادری و عدالت جهانی از قرنها پیش توسط علمای اخلاق، حقوقدانها، رهبران و سیاستمداران مطرح است. ظهور این پدیده باعث بروز تحرک شگفت انگیز اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و ارزشی شده و در ضمن کاهش فاصله زمان و مکان، تفاسیر جدیدی از سیاست، اقتصاد، فرهنگ، دولت، اقتدار، امنیت و غیره بدست می دهد. جهانی شدن طی یک فرایند درازمدت، از قرن 16 و ظهور سرمایه داری مرکانتلیسم، آغاز و در دهه 1990 به میزان فزاینده ای واژه جهانی شدن در گفتمان اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی متداول شد، ولی پیشینه تاریخی آن به گذشته بر می گردد. اتفاقات قابل توجهی، نظیر طراحی اولین خط تلگراف (1864)، ایجاد اولین سازمان بین المللی یا اتحادیه جهانی تلگراف (1884)، اولین ارتباط بین المللی تلفن بین لندن و پاریس (1891)، ایجاد اولین برنامه خدمات فراملی هوایی (1919)، اولین پخش رادیوئی بین المللی (1930)، تأسیس سازمان ملل (1945)، اولین رایانه بین المللی دیجیتال ( 1946)، اولین خط تلفن بین المللی (1956)، استفاده از اولین ماهواره ارتباطی (1962)، انتشار کتاب دهکده جهانی توسط مک لوهان (1965)، اولین شبکه رایانه ای (1969)، اولین کنفرانس مسائل محیط زیست جهانی توسط سازمان ملل متحد، اولین ماهواره پخش مستقیم (1976)، استفاده از فیبر نوری (1977)، انتشار کتاب موج سوم توسط «الوین تافلر» 1978)، ایجاد اینترنت (1991)، اتحادیه پولی یازده کشور اروپایی (1998) و، همگی از پیش زمینه های بروز پدیده ای است که آثار عظیمی بر جای گذارده است، و هر چه می گذرد شدت و قدرت آن افزوده می شود.

شاید بتوان گفت یکی از دلایل توجه اندیشمندان به جهانی شدن، وقوع تحولات متعدد در سالهای اخیر است. در حال حاضر، بشریت در یکی از مقاطع بحرانی حیات خویش به سر می برد که نمی تواند نسبت به بحرانهای مختلف و اثرات آن و همچنین تحولات بین المللی بی اعتنا باشد و این تفکر زیبا را در ذهنها بر می انگیزد که در پرتو این روند، بشریت بیش از پیش به هم نزدیک می شود و پیوندهای تازه و زنده ای برقرار می کند که در تحلیل نهایی، باعث تلطیف روابط انسانها و گره گشای بی سامانی ها، دردها و مشکلهای روزافزون کنونی خواهد بود. اکنون این مفهوم نقش بسیار مهمی در مسائل سیاسی ایفا می کند و به مفهومی کلیدی برای بسیاری از اصول دانشگاهی تبدیل شده است. به کمک این مفهوم، می توانیم جایگاه جهان سوم را در سیستم جهانی و نظام بین المللی کنونی درک کنیم و به عبارت دیگر به درک روشن و مشخص از رابطه شمال و جنوب نائل شویم.

اگر روند جهانی سازی را به عنوان نوعی شیوه رفتاری مورد مداقه قرار دهیم، با پدیده هایی که درگذشته رخ داده به خصوص علت عقب ماندگی و عدم توسعه ارتباط پیدا می کند. جهان گشایی و مستعمره سازی توسط دولتهای بزرگ، گامی در جهت جهانی سازی و همگرایی بود، ولی مستعمره زدایی آن را ناکام کرد. عده ای ازصاحبنظران نیز معتقدند که چهره واقعی جهانی شدن امروزی، هنوز پنهان است که نه تنها مژده رهایی می دهد، بلکه ایجاد زنجیره های تازه ای برای به بند کشیدن و بی خویشتن نمودن بشریت به نفع شمار اندکی از خداوندان زر و زور در پهنه گیتی است.

اکنون هدف جهانی سازی اقتصادی از طریق تزریق اقتصاد خارجی به دیگر کشورها به ناسیونالیسم اقتصادی در این مناطق و به ناهمگونی جهانی سازی تبدیل شده است. دولتهای جهان سوم، بر اساس تجربیات خود از فشار دولتهای استعمارگر، دارای نوعی فرهنگ دوگانه هستند که ناشی از تاثیرات داخلی و خارجی است و در تحلیلهای خود به سمت رادیکال سازی و سنتی جهت گیری می کنند و آنچه در این میان مانع است، وجود عوامل فرهنگی ناسیونالیسم و ملی گرایی است که در مناطقی نظیر آفریقا، آسیا و امریکای لاتین وجود دارد و به نظر آنان تفکر جهان سازی بازگشتی دوباره به نظرات سنتی استعمار و امپریالیسم است.

امروزه ، تفکر مدرنیزاسیون یکی از اصول جهانی شدن است و مفهوم آن لزوماً مترادف با غربگرائی نیست. بلکه نوعی روند دوگانه همگرائی فرهنگی و ساختارهای اجتماعی است. در قالب اقتصاد، روند جهانی شدن چارچوب مناسبی برای تقلیل فعالیتهای جهانی و روشی برای تفکر درباره رشد نظام بین المللی فراهم می کند که بر پایه روابط شمال و جنوب و نه لزوماً غربگرائی استوار است. جهانی شدن، مفهومی است که علاوه بر القاء هنجارهای خود به نظام بین المللی به هنجار سازی جدیدی دست زده و نوعی نگرش ساختاری را پدید آورده است. به بیان ساده، جهانی شدن روندی است که در خلال آن ارتباطات متقابل میان جوامع به گونه ای افزایش یافته که وقایعی که در بخشی از جهان رخ می دهد، نقاط دیگر را تحت تأثیر خود قرار داده و از آنها تأثیر می پذیرد. ویژگیهای مهم جهانی شدن در پنج ویژگی کلی زیر قابل بیان است که در اصل تلفیقی از نظریات گوناگون است:

1- ویژگی اول جهانی شدن، کم شدن فاصله جغرافیایی میان جوامع بشری است. این خصوصیت، بیانگر پدید آمدن نوعی نظم جدید در جامعه بشری مبتنی بر خلاقیت و قدرت انسانی است، و جهان دیگر محل انجام رقابتهای قدرتهای بزرگ نمی باشد.

2- ویژگی دوم جهانی شدن، توسعه علم و تکنولوژی است که انسان را بیش از پیش به یکدیگر نزدیک کرده است. برخی از این دستاوردهای تکنولوژیک نظیر تلفن، نمابر، اینترنت، پست الکترونیکی و... در عمل باعث کم شدن فواصل میان انسانها گردیده است.

3- ویژگی سوم، ظهور نوعی فرهنگ جهانی برمبنای برخی عوامل بین المللی است. برخی از این عوامل عبارتند از زبان (به خصوص تأثیر زبان انگلیسی)، اقتصاد، علوم و تکنولوژی (به عنوان مثال در زمینه های پزشکی و رایانه)، متغیرهای فرهنگی در نتیجه رشد وسایل ارتباط جمعی نظیر رادیو، تلویزیون و ماهواره ها و رشد ضمنی نوعی متغیرهای مذهبی در جهان.

4- ویژگی چهارم جهانی شدن، رشد غربگرائی در جهان به دلیل برخی متغیرها نظیر زبان، علم و تکنولوژی است. اکنون پیوسته در نقاط مختلف جهان صحبت از نوعی فرهنگ غربی است که فرهنگ محلی را به شدت تحت تأثیر خود قرار داده است.

 5- پنجمین ویژگی جهانی شدن، کم شدن توجه به مسائل نظامی نسبت به گذشته است. اکنون همگان دریافته اند که در صورت رخ دادن یک جنگ تمام عیار، این جنگ برنده ای نخواهد داشت. برمبنای درسی که از جنگ سرد آموخته شد، امکان نابودی کلیه جوامع بشری در صورت وقوع جنگ در جهان دارد. همین آگاهی جهانی نسبت به جنگ، باعث شدت یافتن فعالیتهای صلح نسبت به گذشته است.

«مک لوهان» در زمینه جهانی شدن می گوید، در پرتو وسایل ارتباطی الکترونیک، چهره کار و زندگی اجتماعی دگرگون می شود، جوامع و ملتها به هم نزدیک می گردند و در نهایت، دهکده ای به پهنای کره زمین پدید می آید که او آن را اصطلاحا دهکده جهانی می نامد. (2) مک لوهان در زمینه مقاومت در برابر تکنولوژی می گوید: اگر بخواهیم در باور کارکردهای جدید تکنولوژی، گرایشهای سنتی خود را حفظ کنیم، فرهنگ سنتی ما همانند فرهنگ اسکولاستیک(3) قرن شانزدهم، در نهایت از میان خواهد رفت. اگر پیروان اسکولاستیک با فرهنگ شفاهی پیچیده شان، تکنولوژی گوتنبرگ را درک کرده و پذیرا شده بودند و آموزش شفاهی خود را با آموزش نوشتاری تلفیق می دادند، از نابود شدن کامل خود جلوگیری می کردند و میدان را صرفاً برای آموزش متون دیداری خالی نمی گذاشتند.

 به طور خلاصه در جهت جهانی شدن می باید حوزه های مختلف علوم را مورد بررسی قرار داد که در این میان حوزه های جامعه شناختی، سیاسی و اقتصادی از دیگر حوزه ها شاخص تر است. حوزه جامعه شناختی اگر به این اصل اعتقاد داشته باشیم که نوعی روند جهانی در گفتمان کلیه روشهای علوم اجتماعی به چشم می خورد، به طور مسلم نخستین حوزه ای که این روند باید در آن مورد بررسی قرار گیرد، حوزه جامعه شناختی است. در این راستا اندیشه «آنتونی گیدنز» از جامعه شناسان برجسته، قابل توجه و حائز اهمیت است. از نظر گیدنز، جهانی شدن تشدید روابط اجتماعی جهانی است، به گونه ای که هر رویداد، تحت تأثیر رویدادهای دیگری که با آن فاصله دارند صورت می گیرد و بر عکس. گیدنز عقیده دارد که در این فراگرد، نظام دولت ملی متحول می شود و ریشه این تحول در اروپا قرار دارد. دولتها، کنشگرانی هستند که در پهنه بین المللی و با سازمانهای دیگر فراملی در تعامل هستند. اینان به صورت هویتهای جداگانه، پدیدار می شوند که تنها در چارچوب مرزهایشان نظارت کمابیش کاملی دارند(4). اما به موازات رشد نظام دولتی و تبدیل آن به نظام دولت ملی جهانی، الگوهای وابستگی متقابل چند جانبه توسعه می یابند، و شرکتهای میانه را هم فعال کرده و به صورت جهانی واحد سوق می دهند. در این حالت، کمیت دولتهای ملی هر روز کمتر شده، به گونه ای که امروزه شاهد بازیگران فراملی یا بدون حاکمیت (5) مانند سازمانهای بین المللی (بخصوص سازمان ملل متحد و سازمانهای وابسته به آن)، سازمانهای فرهنگی جهانی، شرکتهای چند ملیتی، جنبش های مختلف نظیر جنبش سبزها و جنبش های حقوق بشر جهانی و در سطح سازمان نیافته افراد می باشیم. حوزه سیاسی انقلابی که «توماس کوهن» در عرصه علوم پدید آورد، در عمل بیانگر این نکته بود که برای مطالعه علوم انسانی باید از رهیافتهای بین پارادایمی استفاده کرد. به این مفهوم که نمی توان یک رهیافت مشخص را برای مطالعه حوزه ای خاص (نظیر روابط بین الملل) به کار برد. بنابراین، از اوایل دهه 1980 رهیافت بین پارادایمی کاربرد فراوان یافت. البته این رهیافت از اوایل دهه 1990 به رهیافت گفتمانی تبدیل شد وعلت آن ناتوانی پارادایم سازی و یا شاخص سازی در علوم سیاسی و به خصوص روابط بین الملل بود. سه رهیافتی که در حوزه سیاسی معمولا آنها را مورد مطالعه و بررسی قرار می دهند رهیافتهای رئالیسم، لیبرالیسم کثرت گرا و تئوری نظام جهانی هستند. البته، برخی از نویسندگان نظیر «آنتونی مک گرا» این تقسیم بندی را به گونه دیگری ارائه کرده و سه رهیافت را در قالب رئالیسم ، لیبرالیسم کثرت گرا و نئومارکسیسم مطرح کر ده است و به لحاظ ماهیتی، تفاوت چندانی با تقسیم بندی نخست ندارند. (6) نکته دیگری که باید مد نظر قرار داد این است که بیان رهیافتهای فوق، بیانگر تمامی سنت سیاست جهانی نمی باشد بلکه تنها بیانگر سنت فکری غالب در غرب، به عنوان خاستگاه نظریات جهانی شدن است. رهیافتهای ذکر شده در فوق در بردارنده پنج خصوصیت کلی است که در جهانی شدن مورد تأکید می باشد:

1-          ماهیت بازیگر

2-                    ماهیت فرایند سیاسی

3-                    نظم سیاسی جهانی

4-                    الگوهای غالب روابط جهانی برمبنای قدرت

5-                    فرایند جهانی شدن.

از ابتدا، جهانی شدن در حوزه اقتصاد مطرح شد. در این راستا، تراکم زمان و مکان در بحث اقتصادی جهانی شدن کاربرد فراوان دارد و مباحث اصولی را مطرح می سازد. اکنون دنیای مشترکی پدیدار شده است که از بوجود آمدن بازار جهانی زمانی و بازار جهانی مکانی حمایت می کند. در عین حال، مسأله زمان و مکان و تراکم آن به فعالیتهای اقتصادی مفهومی خاص می دهد. در گذشته فعالیتهای اقتصادی در سه حوزه کشاورزی، صنعتی و خدماتی قرار داشت ولی امروزه، ما وارد بحث اقتصاد کلان شده و اقتصاد سیاسی را مفهومی می کند و شکل می دهد. در گذشته، فعالیتهای بدون ارزش اضافی، و تقسیم بندی فعالیتهای زمانی، که در آن، فاصله و مکان در نوع فعالیت مؤثر نیست به فعالیتهای مکانی، که در آن فاصله و مکان در نوع فعالیت محدودیت ایجاد می کند، تبدیل شده است. نکته دیگر این است که پول نوعی عامل و منبع زمانی محسوب می گردد که نوعی همبستگی جهانی را ایجاد کرده و بر این اساس می توان سه حوزه را در جهانی شدن اقتصاد تشخیص داد:

1- حوزه بازار

2- انباشت منعطف در قالب شبکه بین المللی

3- امور مالی و خدمات. به عبارت دیگر، نظریه های جهانی شدن تنها در قالب نظریه های سرمایه داری قابل تعریف و بررسی است و به نوعی پیوند سرمایه داری داخلی جهانی است. بنابراین، ما نوعی ادغام و تعامل اقتصاد داخلی در قالب تجارت بین المللی و سازماندهی تولید در ورای مرزهای ملی و در قالب شرکتهای چند ملیتی را داریم. بنابراین، در یک تعریف کلی میتوان جهانی شدن اقتصاد را اینگونه بیان نمود: جهانی پیچیده و بین المللی که به وسیله نیروهای غیر قابل کنترل بازار، هدایت شده و بازیگران اقتصادی و سازمانهای مهمی در آن وجود دارند که همکاریهای فراملی را برمبنای سود خود متحول ساخته و در این بازار جهانی، هیچ دولت ملی بر دیگری برتری ندارد. (7)

پی نوشتها:

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1-Sulayman Nyang(1998).“Conceptuilzing Globalization.” The American Journal Of Islamic

Social Sciences, Vol 015 . NO 3 P 129 –130

2- مارشال مک لوهان(1354). “آیینه های جیبی آقای مک لوهان”. جلد دوم، ترجمه ابراهیم رشیدپور. تهران، انتشارات رادیو و تلویزیون،  ص 38

3- مکتب اسکولاستیک در سراسر قرون وسطی در اروپا تسلط داشت که در حقیقت سدی نفوذناپذیر در راه پیشرفت علم و دانش به شمار می رفت. زیرا به موجب مکتب اسکولاستیک هیچ دانشمندی حق نداشت نظری اظهار کند که کوجکترین مغایرتی با مندرجات کتاب مقدس داشته باشد.

4- Anthony Giddins . “ Consequences Of Modernity .” Cambridge : Polity Press , 1990 , P, 86

5- جیمز روزنا، (1370)، آشفتگی جهانی، دیدگاه های نوین در تئوری روابط بین الملل(مجموعه مقالات اولین سمینار تحول مفاهیم)، تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بین الملل وزارت امور خارجه، ص 39 تا 47

6-Anthony Msgrew. Goblitics. (1992) . Cambridge : Polity,P.12

 

7- Ankie Hoogveli, Ibid, P.121

 

فهرست مطالب شماره ۳ و ۴:

۱- غرب کابل را به خاطر بسپارید (سرمقاله)
۲- حزب وحدت و پوسیدگی ساختاری؛ در جستجوی یک آلترناتیو جدید
۳- اگر پیکره بودا برجا می بود (این نوشته آقای صبورالله سیاه سنگ به دلیل موجود بودن در سایت فانوس هنر و غزل امروز افغانستان بر روی سایت قرار داده نشده است)
۴- آنها دیروز با ملاعمر آمدند؛ امروز با داکترها(مصاحبه با نویسنده و پژوهشگر افغان داکتر سید عسکر موسوی)
۵- عاشورا در آیینه قرائت های دینی
۶- جای مردان سیاست درخت بکارید تا هوا تازه شود (گپ و گفتی با شاعر جوان افغانستان زهرا حسین زاده)
۷- تاملی بر موضوع عدالت از منظر سکولاریزم در اندیشه شهید عبدالعلی مزاری
۸- شعرهایی از داوود حکیمی و معصومه احمدی
۹- جنگ بد است
۱۰- شنیدم از اینجا سفر می کنی(این نوشته آقای صبورالله سیاه سنگ در سایت فانوس هنر موجود است)