در افغانستان ترکیب دین با سیاست به ضرر دین است
(بررسی تحولات افغانستان در گفتگو با مورخ شهیر کشور، استاد حاج کاظم یزدانی- نشر شده در شماره دوم نسل امروز)
اشاره: در آینده سیاسی افغانستان دو موضوع، یکی عوامل تأمین کننده مشارکت و سهمگیری همه اقوام در ساختار سیاسی و دیگری رابطه دین با سیاست و حکومت از موضوعاتی هستند که با برقراری امنیت و آرامش، بازسازی و روند دموکراتیزه شدن افغانستان رابطه مستقیم دارد. موضوع دوم، یعنی رابطه دین با سیاست به این لحاظ که چارچوب اصلی مبازه فکری آینده بین سنتگرایان و تجددطلبان خواهد بود، از اهمیت بارزتری برخوردار است. در گفتگوی زیر دیدگاه مورخ شهیر افغانستان، استاد حاج کاظم یزدانی را پیرامون این موضوعات می خوانید.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
* با تشکر از اینکه وقت تان را در اختیار ما قرار دادید. شما چندی قبل از کابل برگشتید. طی مدتی که در کابل بودید، وضع عمومی مردم و روحیه و امیدواری شان را نسبت به آینده چگونه دیدید؟
* زمانی که در ایران بودم فکر نمی کردم آن مقداری که از طالبان در رسانه ها تبلیغ می شود، یک چنین رژیم دهشت افکنی باشد. در کابل وقتی پای صحبت مردم نشستم معلوم شد که طالبان چقدر وحشتناک بوده است. برنامه های بسیار خطرناکی برای محو اقلیت های قومی و مذهبی داشته است. در ابتدا روحیه مردم قدری شکسته و افسرده بود و نگرانی هایی وجود داشت از این که دوباره طالب سر کار بیاید. اما به تدریج روحیه مردم در حال عوض شدن بود و شور و شوق زندگی در حال شکل گیری. مردم نسبت به آینده امیدوار می شدند و روحیه همبستگی بین مردم در حال افزایش است و مردم در حال فراموش کردن تعصبات گذشته هستند.
* شما موفقیت لویه جرگه و دولت برخاسته از آن را چگونه ارزیابی می کنید؟ چرا دولت فعلی در جذب کمکهای خارجی خیلی موفق نبوده است؟
* ابتدا باید اشاره ای داشته باشم به اجلاس بن. در آنجا افرادی به پستهایی گماشته شدند. نظر مردم این بود که این اجلاس یک امر اضطراری بوده و انتظار داشتند که در لوی جرگه تحولات اساسی به وجود خواهد آمد. لا اقل سد انحصار طلبی شکسته خواهد شد. گزینش افراد بر اساس لیاقت، دانش، تخصص و توانایی و شایستگی شان خواهد بود. همه انتظار داشتند که دوره جنگسالاران گذشته و آنها باید کنار گذاشته شوند، یا لا اقل دولت کرزی به آنها موقعیت نخواهد داد. اما متأسفانه در لوی جرگه به افرادی از این تیپ موقعیت داده شد و اینها سخنانی را گفتند و حرفهایی را تکرار کردند که مایه ناامیدی مردم گردید. مردم فکر می کردند که دوره تبعیض و انحصار گذشته است.
اما وقتی جناب حامد کرزی اسامی اعضای کابینه خودش را اعلام کرد، همه متوجه شدند که تغییرات زیادی به وجود نیامده و این تا حدودی باعث نا امیدی و سرخوردگی مردم شد. همان طوری که مردم به انتظارات شان نرسیدند، فکر می کنم کشورهای کمک کننده به افغانستان نیز که منتظر نتایج لوی جرگه بودند و انتظار داشتند افرادی روی کار خواهد آمد که به آزادی، دموکراسی، حقوق بشر و موازین و مقررات بین المللی کاملا متعهد خواهد بود و سد انحصار و تبعیض شکسته خواهد شد. من فکر می کنم آنها نسبت به آینده افغانستان دچار تردید شدند، لذا دراعطای کمک ها تعلل دارند.
* درمورد کلمه جنگسالار که شما استفاده کردید، تعریف ها و برداشتهای مختلفی وجود دارد. ورود این کلمه در ادبیات سیاسی افغانستان برای کسانی که خود را مجاهد خطاب می کنند خیلی خوشایند نبوده و نگرانند که این کلمه شامل خود آنها نیز شود. و برعکس، کسانی هم هستند که در کاربرد این کلمه اصرار بیشتری دارند. ضمن تعریف این کلمه می خواهم نظر شما را در این باره بپرسم که آیا نباید مجاهدین به نفع مسلکی ها و متخصصین (شاید به نفع همه ملت) مقام را رها کنند و پس از این یک کمی هم به جهاد اکبر بپردازند؟
* باید بین مجاهدین و جنگسالار فرق قائل شد. مجاهدین کسانی هستند که بر ضد اشغالگران و نیروهای خارجی جنگیدند که البته به این معنا تمام ملت افغانستان را می توان مجاهد گفت. جنگسالارها کسانی هستند که جنگهای داخلی را شروع کردند و دولت و حکومت را در انحصار گرفتند. به تعبیر دیگر جنگسالار همان انحصار طلب است، همان کسانی هستند که همه چیز را برای خود می خواهند و به دیگران سهم قائل نمی شوند و به همین دلیل جنگهای ناخواسته را شروع کرده و ادامه می دهند و کسانی که مجبور به دفاع می شدند جزء جنگسالاران محسوب نخواهند شد.
اما در باره قسمت دوم سؤال باید بگویم که نظر و توصیه ما کدام مشکلی را حل نمی کند. قدرت چیزی است که هیچکس داوطلبانه از آن دست برنخواهد داشت. این مردم است که باید از دولتمردان کشور خویش شناخت دقیق داشته باشند و بین خادم و خائن فرق قائل شوند. این آگاهی ملت است که باعث می شود چه کسی در صحنه باشد و چه کسی یا کسانی باید صحنه را ترک کنند. انتظار از جناب حامد کرزی این بود که انسانهای مسلکی را انتخاب کند، انسانهایی که تعصبات قومی و مذهبی و لسانی برای شان مطرح نباشد و وحدت ملی برای شان از هر چیز دیگری مهمتر باشد.
* از صحبتهای شما اینگونه برداشت می شود که در حکومت فعلی، مجاهدین و جنگسالارها بیشتر دارای قدرت هستند. در مورد بازیگران جدید عرصه سیاسی- اجتماعی افغانستان شما حرکت خاص و سازماندهی شده ای را ازسوی تکنوکرات ها و نسل امروز افغانستان مشاهده کردید؟
* جدیداً کم و بیش انجمنهای سیاسی- فرهنگی و حلقه های روشنفکری مشاهده می شود که تلاش می کنند در آینده در امور سیاسی کشور سهم داشته باشند و بعضاً مشغول به کار هم شده اند. اما در رده های بالاتر بیشتر افراد سابقه دیده می شوند که بعضی های شان درجنگهای داخلی نیز دست داشتند، و به افراد منورالفکر و تکنوکرات ها و آنانی که برای وحدت ملی و آینده کشور فکر تازه و طرح تازه دارند به نظر من موقعیت داده نشده است.
* گفته می شود که دولت کرزی فقط در کابل حکومت می کند و امنیت سایر مناطق هنوز در دست کسانی است که در سالهای پیش بر این مناطق فرمان می راندند. این امر سبب نا اطمینانی مردم نسبت به اوضاع شده است. نظر شما چیست؟
* یک امنیت نسبتی در افغانستان برقرار شده و دولت آقای کرزی در این قسمت نسبتاً موفق بوده. مردم هم به این نتیجه رسیده اند که جنگ و درگیری راه حل نیست و تلاش می کنند که در این امنیت سهم بگیرند. من به آینده دولت خوشبین هستم و امیدوارم که امینت در سراسر افغانستان برقرارشود.
* از انحصار صحبت کردید. به نظر می رسد این انحصارطلبی در حوزه های دیگر نیز سرایت کرده است. به عنوان مثال گروهی در کشور تلاش دارد افتخار مقاومت مردم افغانستان در مقابل شوروی و طالبان را به شخص و گروه خاصی نسبت دهد. شما فکر نمی کنید این نوع فعالیت ها وحدت ملی را خدشه دار کند؟
* بله درست است. در جنگ مقابل شوروی تمام ملت افغانستان سهم گرفته و این قهرمانی هرگز نباید به نام کسی جز ملت افغانستان تمام شود. همه اقوام فداکاری کردند. اگر بخواهیم تعداد انگشت شماری قهرمان ملی داشته باشیم این نوع قهرمان بازی بسیار بسیارخطرناک است و نسل آینده نه این قهرمان ها و نه این قهرمانی های ملت که به افراد خاص اختصاص یافته است را نخواهند پذیرفت. قهرمان ملی خود ملت است.
* شما در آینده سیاسی افغانستان نقش چه طیف فکری را برجسته تر می بینید؟ نوعی طالب تضعیف شده، مجاهدین یا تکنوکرات ها؟
* حکومت فعلی دارای نواقصی است و بیشتر انتقادات روی مسأله انحصارگرایی است. با وجود این خدمات قابل قبولی انجام داده است که قابل تقدیر است. این مسأله را که حکومت باید با مشارکت تمام ملیت های افغانستان تشکیل شود همه پذیرفته اند و باعث امیدواری است. روی کارآمدن طالبان بعید است. اما مسأله دیگر این است که تحصیل کردگان و روشنفکران و تکنوکرات ها، در یک کلمه دلسوزان به افغانستان باید سعی کند که در افغانستان حضور پیدا کنند که درصورت حضور، خواه ناخواه جایشان در دولت آینده محفوظ خواهد بود. ولی اگرحضور پیدا نکنند، بازهم ممکن است این روند فعلی ادامه یابد.
* به نظر می رسد که بعضی از کشورهای همسایه و منطقه با حضور آمریکا در افغانستان موافقت اصولی نداشته باشد، شاید به این دلیل که با حضور آمریکا استقلال افغانستان زیر سؤال برود. نظر شما چیست؟
* آنگونه که از لویه جرگه و دولت کرزی قابل مشاهده است، درتصمیمگیری ها، دولت کاملا آزاد است. سرنوشت شان را خودشان در دست دارد و کشورهای کمک کننده در امور داخلی افغانستان نه حق مداخله دارند و نه مداخله می کنند. البته نیروهای آمریکایی که درتعقیب القاعده و طالبان هستند حساب جداگانه ای دارد. نیروهای امنیتی از چندین کشور و با درخواست خود دولت افغانستان حضور پیدا کرده است و این برداشت که دولت افغانستان حاکم بر سرنوشت خود نیست برداشت اشتباهی است.
* در باره حضور نیروهای آمریکایی یک نگرانی دیگر نیز در بعضی از کشورهای همسایه وجود دارد، و آن در باره رابطه بین دین و دولت در حکومت آینده افغانستان است. نظر شما در مورد رابطه دین و سیاست چیست؟
* من یک روحانی هستم و سالها پیش در نجف و ایران تحصیل کرده ام و زمانی که نیروهای شوروی به افغانستان آمد، داوطلبانه برضد نیروهای روس جنگیدم و چندین بار هم مجروح شدم و در حال حاضر هم معلولیتی از همان دوران دارم. با تمام وجود طرفدار احیای دین و اسلام در افغانستان هستم و صد در صد مطمئن هستم که اگر در تمام دنیا دین کمرنگ شود و از بین برود، در افغانستان اینگونه نخواهد شد. اما با وجود این فعلا ترکیب دین را با سیاست به ضرر دین می دانم. دین از امور شخصی افراد است و سیاست از دین جداست. در ترکیب دین و سیاست، این دین است که ضربه می خورد. شاید من در گذشته طرفدار این بودم که دین از سیاست جدا نیست، ولی تجربه به من نشان داد که ترکیب این دو هم به ضرر دین است و هم به ضرر سیاست. من خواهان حکومت ملی در افغانستان هستم و حکومتی که مسایل دینی را در سیاست دخالت ندهد و ضد دین هم نباشد و ضد دین تبلیغ نکند. من خواهان حکومت ضد دین و مذهب در افغانستان نیستم، بلکه حکومتی باشد که مسایل دینی و مذهبی و حکومتی را به خود مردم واگذار کند و در سیاستگذاری دین را دخالت ندهد. تجربه نشان داده است هر زمان حکومت لائیک در افغانستان سر کار آمده به نفع افغانستان و همه ملیت های ساکن در آن بوده است و هر وقت مسایل مذهبی با سیاست ترکیب شده، جز وحشیگری و کشت وکشتار و غارت نتیجه دیگری به بار نیاورده است. نه این که دین باعث به وجود آمدن این مسایل شده است، بلکه ترکیب دین و سیاست سبب به وجود آمدن تعصبی است که باعث می شود هر گروه تلاش کند که اعتقادات مذهبی او باید حاکم باشد. این تلاشها باعث جنگجویی ها و درگیری ها خواهد شد. باید تلاش کنیم تعصبات قومی و مذهبی را کمرنگ کنیم.
* سؤال آخر اینکه در حال حاضر دغدغه فکری تان چیست و مشغول چه فعالیتهایی هستید؟
* مثل همه هموطنانم خواهان آمدن صلح و امنیت و عدالت در افغانستان هستم و خواهان پیشرفت علمی و فرهنگی آن. اما در حال حاضر روی سه موضوع زیر مشغول فعالیت هستم: 1- در مورد حدیث شناسی و تفسیر قرآن کریم 2- در باره تاریخ و فرهنگ ملی افغانستان 3- پژوهشی راجع به ریشه یابی کلمات فارسی.