* فرید خروش
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
در ماه مه ۱۹۹۶ زمانى که همه نگاه ها به ظهور ناگهانى و غافلگیرکننده طالبان معطوف بود، به دور از این هیاهو و جنجال ها یک فروند جت شخصى در فرودگاه شهر جلال آباد افغانستان به زمین نشست. از این هواپیما که به نظر مى رسید از راه دور و درازى به این گوشه دنیا آمده است، مردى پیاده شده که ۳ همسر و ۱۳ فرزندش را نیز به همراه داشت و به وضوح خسته و ناامید به نظر مى رسید. در آن روز با اینکه این مرد مایوس در دنیا چندان شناخته شده نبود، اما خاندان سلطنتى عربستان سعودى به ویژه شاهزاده نایف وزیر کشور و شاهزاده ترکى الفیصل رئیس سازمان استخبارات عربستان به خوبى او را مى شناختند و نمى توانستند از این یاس و درماندگى اش خوشحال نباشند. زیرا همین چند ماه پیش بود که این مرد در یک دیدار رسمى با لحن بسیار زننده و توهین آمیز شاهزاده نایف را نوکر آمریکا و خائن به اسلام خوانده بود. این مرد مایوس که تازگى ها به معناى واقعى در این دنیاى پهناور بى وطن نیز شده بود، کسى نبود جز رئیس بزرگ «عرب _ افغان» ها اسامه بن لادن که همراه خانواده اش و تعدادى از جنگجویان عرب _ افغان پس از اخراج از سودان با یک هواپیماى اجاره اى از آنجا به جلال آباد پرواز کرده بود.

حدود دو سال قبل از این رویداد بن لادن پس از اینکه از کشمکش ها و درگیرى هاى داخلى گروه هاى جهادى افغانستان سرخورده شد به کشورش بازگشت. در عربستان از این اشراف زاده مجاهد که جهاد با کفار در کوه هاى افغانستان را به زندگى اشرافى ترجیح داده و باعث اداى دین و ایفاى تعهد خاندان سلطنتى سعودى به جهاد مسلمانان شده بود، مانند یک قهرمان استقبال به عمل آمد. در آن روزگار دلیلى وجود نداشت که خاندان آل سعود از اسامه چنین شاهانه استقبال نکند. هر چند که او اصالتاً یک شاهزاده سعودى نبود، اما با ارتباط بسیار نزدیک و عمیقى که با این خاندان داشت به اندازه یک شاهزاده واقعى داراى مقام و منزلت بود.

در پیشینه زندگى اسامه از کودکى تا زمانى که تحصیلاتش را در رشته مدیریت تجارى در مقطع فوق لیسانس در دانشگاه عبدالعزیز به اتمام رساند و حتى پس از آنکه چندین سال را در بین مجاهدین افغان به سر برد، هیچ نکته نگران کننده اى وجود نداشت که باعث هراس خاندان سلطنتى شود. قبل از اینکه بن لادن عازم جبهه هاى جهاد افغانستان شود، ژنرال حمید گل رئیس سابق ISI (سازمان اطلاعاتى پاکستان) بارها از ترکى الفیصل رئیس سازمان استخبارات عربستان درخواست کرده بود که یک فرد از خاندان سلطنتى را به فرماندهى اعرابى بگمارد که در افغانستان با ارتش شوروى مى جنگیدند تا تعهد خانواده سلطنتى به جهاد مسلمانان محرز شود. بنابراین هنگامى که بن لادن براى این کار اعلام آمادگى کرد، خانواده سلطنتى با خوشحالى آن را پذیرفتند. از همان زمان ها بود که بن لادن، ژنرال حمید گل و شاهزاده ترکى الفیصل بنا به دلایل مشترک به صورت دوستان و متحدان بسیار نزدیک در آمدند.

اما خاندان سلطنتى سعودى بسیار دیر، یعنى زمانى به تغییر و تحول عمیق روانى و عقیدتى اسامه پى بردند که آمریکا در جنگ اول خلیج فارس به عراق حمله کرد. در آن زمان اسامه در عربستان به سر مى برد و بلافاصله پس از این رویداد به جمع آورى و سازماندهى عرب _ افغان ها به منظور جهاد با آمریکا در عراق شروع کرد و به موازات آن خاندان سعودى را به دلیل همراهى اش با آمریکا مورد انتقادهاى تندى قرار داد. ولى زمانى که به دعوت شاه فهد ۵۴ هزار سرباز آمریکایى در عربستان مستقر شدند، بن لادن کاملاً بهت زده شد. از همان زمان هم او و هم خاندان سلطنتی به این نکته پی بردند که دیگر هیچ مولفه وجود ندارد که اهداف آنها به یک سمت و سو به چرخش درآورد. بنابراین فشارها و محدودیت ها بر بن لادن براى وادار کردن او به ترک عربستان آغاز و او به زودى مجبور شد با تعدادى از پیروانش به سومالى و سپس سودان برود، جایى که براى او و دیگر عرب _ افغان ها نوید مبارزه و جهاد بر ضدآمریکا را مى داد. سرانجام در سال ۱۹۹۴ آخرین رشته هاى پیونددهنده او و خاندان سلطنتى سعودى تحت فشارهاى آمریکا قطع شد و حکومت عربستان در اقدامى بى سابقه تابعیت عربستانى وى را لغو کرد و در واقع با این اقدام هر چند که وى در سراسر این کره خاکى بى وطن و بى سرزمین شد، اما اولین سنگ بناى جهان وطنى شدن اسامه و فراملیتى شدن سازمان القاعده نیز نهاده شد. مدتى بعد وى از سودان نیز اخراج و رهسپار افغانستان شد.

اینک حدود هشت سال از تاریخى مى گذرد که این شاهزاده طغیانگر و بى وطن با یاس و ناامیدى به جلال آباد افغانستان پناه آورد. اما اسامه هیچ وقت این روز و این تحقیر و درماندگى را از خاطر نبرد و هشت سال منتظر روزى نشست که انتقامش را از خاندان سلطنتى سعودى که از نظر او فاسد و سرسپرده آمریکا است بگیرد. اگر او زودتر از اینها به سراغ خاندان سلطنتى سعودى نرفت به این دلیل بود که هم توانش ضعیف بود و هم به کارهاى مهم دیگرى مانند سازماندهى القاعده مطابق با شرایط پس از دوران جنگ سرد و تبدیل آن به یک سازمان فراملیتى، کمک به طالبان براى تسخیر افغانستان، آغاز مبارزه عملى با آمریکا در قالب بمب گذارى سفارتخانه هاى این کشور در آفریقا، حمله انتحارى به ناو جنگى آمریکا در یمن، برنامه ریزى و اجراى حمله ۱۱ سپتامبر، انتقال کانون داغ مبارزه و جهاد بر ضد آمریکا به عراق و... مصروف بود. اما بالاخره اینک به نظر مى رسد بن لادن جنگى را که از مدت ها پیش قابل انتظار بود، بر ضد خاندان سلطنتى سعودى آغاز کرده است.

در آغاز این جنگ القاعده بسیار طوفانى ظاهر شد و نه تنها سراسر شبه جزیره امن عربستان را براى آمریکایى ها و غربى ها ناامن کرده، بلکه آنقدر توانایى در خود مى بیند که در همان ابتدا با حمله به مراکز امنیتى عربستان، سازمان استخبارات این کشور را مستقیماً به مبارزه دعوت کرده است. سلسله حوادث روزهاى اخیر در عربستان که با اقدامات القاعده در قالب بمب گذارى، حمله به اتباع غربى و گروگانگیرى آمریکایى ها به اجرا درآمد، خواب خاندان سلطنتى سعودى را به سختى آشفته کرده است. در حقیقت در حال حاضر حوزه نفوذ و فعالیت هاى بن لادن در سراسر دنیا گسترش یافته است و القاعده آنقدر توانایى دارد که تنها با راه انداختن یک رشته انفجارهاى مرگبار، متحد استراتژیک و ارزشمند آمریکا «خوسه ماریا آسنار» را از اریکه قدرت در اسپانیا به زیر بکشد و کشورش را مجبور کند با بیرون کشیدن نیروهاى نظامى اش از عراق، آمریکا را در سخت ترین شرایط تنها بگذارد. القاعده مى تواند نتایج انتخابات در بسیارى از کشورها را به نحو دلخواهش رقم بزند و حتى قدرت جورج بوش و تونى بلر را دچار چالش و تزلزل کند.

آنچه که مستقیماً به عربستان مربوط مى شود القاعده مى تواند با ایجاد ناامنى و حمله به منابع و شاهراه هاى نفتى این کشور از یک سو افزایش قیمت جهانى نفت را به ضرر آمریکا و کشورهاى غربى رقم بزند و از سوى دیگر مهمترین و در واقع تنها منبع درآمد خاندان سعودى را با مخاطره و رکود مواجه سازد. زمامداران عربستان در این جنگ با دشمنى درگیرند که نمى توانند آن را ببیند و در واقع همان طور که به تازگى یک بنیاد مطالعات استراتژیک در انگلستان اعلام کرده است، القاعده در همه جا هست و در هیچ جا نیست و حملات آمریکا بر ضد این سازمان به تضعیف آن منجر نشده است، بلکه تنها تاکتیک ها و روش هاى مبارزاتى آن را پیچیده تر و قوى تر کرده است. طورى که اینک القاعده در بیش از ۶۰ کشور دنیا به صورت مریى و نامریى حضور فعال دارد. علاوه بر این خاندان سعودى به این امر نیز آگاهند که در این مبارزه هر چه بیشتر به کمک هاى آمریکا تکیه کند، به همان اندازه در ابعاد داخلى نتیجه معکوس به بار خواهد آورد.

استراتژیست مشهور آمریکایى «ساموئل هانتینگتون» در مورد القاعده و سازمان هاى تندرو اسلامى معتقد است «این سازمان ها هر چند که از مهارت هاى مبارزاتى بالایى برخوردار است، اما براى هژمونى برتر آمریکا از این ناحیه چندان خطرآفرین نیستند. آنچه که این سازمان ها را براى غرب خطرآفرین کرده است، نوعى احساس قدرت و اعتماد به نفس ناشى از کامیابى هاى گذشته شان علیه ارتش شوروى و حادثه ۱۱ سپتامبر و تمایل و باور عمیق شان به پیروزى هاى آینده است.» در واقع همین باور و اعتقاد به پیروزى است که القاعده، آمریکا را در سراسر دنیا و به ویژه در عراق، افغانستان و عربستان به مبارزه و رویارویى مستقیم مى طلبد و این همان چیزى است که زمامداران سعودى به شدت از آن هراس دارند.

آیا خاندان سلطنتى سعودى در بیرون راندن بن لادن از عربستان و لغو حق شهروندى وى، امرى که نفوذ، اعتبار و کنترل سعودى ها را بر او و همکارانش از بین برد، دچار یک محاسبه اشتباه و خطاى استراتژیک شد؟ و یا این خاندان اینک کفاره گناهانى را مى پردازد که با گسیل صدها میلیون دلار و صدها عرب افراطى به سراسر دنیاى اسلام از کشمیر گرفته تا پاکستان، افغانستان، چچن و کشورهاى آسیاى مرکزى به منظور گسترش آئین وهابیت و همچنین هدایت و انتقال نارضایتى هاى داخلى به خارج از عربستان باعث بى ثباتى هاى فراگیر و تضادها و کشتارهاى خونین فرقه اى در این مناطق شد؟

در جواب این پرسشها بسیارى از تحلیلگران معتقدند در آن شرایط سعودى ها کار دیگرى غیر از این نمى توانستند انجام دهند. برخى دیگر از این تحلیلگران بر این باورند که زمامداران عربستان در محاسبات شان دچار اشتباه شده و تلقى شان این بود که با لغو حق شهروندى و بیرون راندن اسامه از عربستان، در شرایطى که در دیگر جاهاى دنیا و از جمله در افغانستان زمینه مساعدى براى فعالیت او وجود نداشت، به زودى به فراموشى سپرده مى شود. اما واقعیت هر چه باشد، آنچه که روشن است اینک موج ها برگشته و بن لادن جنگ و رویارویى را با خاندان سعودى در قلب شبه جزیره کشانده است و مصمم است علاوه بر جهاد بر ضدکفار، کمى به امور کشور خودش هم بپردازد. جایى که او بیش از هر جاى دیگرى با نقاط ضعفش آشنا است و در بین مردم عادى و حتى در درون خاندان سلطنتى سعودى طرفدار دارد. ممکن است نتیجه نهایى این رویارویى به این زودى ها مشخص نشود، اما تردیدى نیست که اسامه در کشور خودش و در گرفتن انتقام از خاندان سعودى به هیچ چیز کمتر از سرنگونى این خاندان و روى کار آمدن یک حکومت اسلامى ضد غربى و آمریکایى در عربستان رضایت نخواهد داد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یادآوری: این نوشته در شماره پنجشنبه ۲۸/۳/۱۳۸۳ در روزنامه «شرق» نشر شده است.
سایت روزنامه شرق:
  http://www.sharghnewspaper.com/830328/asia.htm

نظرات 15 + ارسال نظر
مالستانی پنج‌شنبه 28 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 03:09 ب.ظ

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 28 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 03:12 ب.ظ

فرید جان تبریک!
مواطب باش *شرق* را ورشکسته نکنی!
. لطف کن تماس بگیر.

محمودی جمعه 29 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 03:04 ق.ظ

من قبلا نیز این وبلاگ را میخواندم جای خوشحالی است همه مردم وطن ما به مسایل کلان ملی می اندیشند

[ بدون نام ] شنبه 30 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 05:22 ب.ظ

برادر محترم خروش من با نوشته های شمادر جریده نسل امروز آشنا هستم که اگر بیان کننده دغدغه های فکری تان باشد باید بگویم که با نوشته های فعلی تان بسیار تفاوت دارد. نوشته های تان در روزنامه شرق وزین و رسا است ولی من امید دارم که شما هم مثل بسیار از کسان دردها واقعی مردم مارا فراموش نکینید زیرا هنوز هسچ چیز تفاوت نکرده و تنها لعابی است که پررنگ شده است برای شما و همکارانتان آرزوی بهروزی دارم

میرزا یکشنبه 31 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 07:59 ق.ظ

سلام جناب خروش... خوشحالم که بالاخره بعداز چند ماه خواب!!! دوباره برگشتید. خواننده ی مطالبتان هستم.

شیر یکشنبه 31 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 10:59 ب.ظ http://shirfarukh.persianblog.com

برادر گرامی خیلی زحمت می کشی قابل قدر است
یکبا ر در وبلاگ من هم بیا

خدیجه دوشنبه 1 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 11:18 ب.ظ http://seyasar.persianblog.com

سلام مطالب جالب بود تشکر

[ بدون نام ] جمعه 5 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 10:06 ب.ظ

به اطلاع همه هم وطنان آزاده ودلسوز رسانیده می شود

آنچه که در اختیار دارید پیش نویس منشور
انتخاباتی الحاج محمد محقق کاندید مستقل مقام
ریاست جمهوری در انتخابات ریاست جمهوری
سال 1383 جمهوری اسلامی افغانستان میباشد.
ملت سرفراز افغانستان پشتیبانی عمیق خویش
را از حاجی محمد محقق اعلان میدارند وکاندید
شدن ایشان را به فال نیک گرفته واین حرکت عاقلانه
را گرامی میدارد
منشور وحدت ملی را
درسایت صدای هزاره جات به ادر پاین مطالعه نماید
http://www.geocities.jp/af2jaghuri

منیژه تمنا شنبه 3 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 02:56 ق.ظ

آقای خروش دست مریزاد .
امید است هماره موفق باشید . به امید پیروزی های روزافزون تان . من هم کمی مشکل دارم . اما مهم نیست .پیروز باشید.

حقپرست پنج‌شنبه 2 مهر‌ماه سال 1383 ساعت 11:43 ب.ظ

دوستان گرامی و برادران عزیز سلام و درود برهمهُ شما ! مرا معذور دارید ، اینک میخواهم یک دَینی را ادا نمایم و آن اینکه : شب 22/9/2004 در خواب دیدم که یک فرد نورانی در اسپ سفید سوار و از درهُ میدان بطرف هزارجات همی راند و مانند آفتاب میدرخشید ولی در عقبش یک خوک سیاه با نیش های بلند و در گردن آن خوک یک مار سبز حلقه زده بود ، خوک ظاهراً آرام به نظر میرسید ولی آن فرد نورانی سوار بر اسپ با هرکسیکه رو برو میشد ، میگفت : “ نام من ( قمبر لنگ ) است ، من یک شهید گمنام هستم ، میخواستم از لشکریان امام زمان باشم اما مانند هزاران مسلمان فریب خورده گرفتار خر دجال شدم ولی زمانیکه حق را از باطل تشخیص دادم ، شب وروز استغفار نمودم تا اینکه یکی از سرداران لشکر امام زمان یعنی مزاری (رح ) مرا بخشید و این مسئله برای دجالانی طوق لعنت در عنق که گویا دوران سیاهُ عباسیان را تمثیل میکند، سخت آمد ومرا با تیرجهالت خویش از پا در آورد و این اسپ را مزاری از بهشت برایم اعطا کرد تا دربین شما مردم آمده وارشادحق نمایم ” . . .

. . . آن مرد بزرگوار بسوی هزارجات میشتافت و نعره میزد : “ مردم شریف فریب خران دجال را نخورید ، اینها مار های آستین شماست و در هنگام مناسب نیش زهر آگین خودرا در بدن شما فرو خواهد برد و شمارا مانند گذشته ذلیل و خوار خواهد ساخت ، چون روابط شما با اینها از اساس نا مشروع و روابط مرید و آغا ، خاک و نور ، ساجد و مسجود و تُف و پیر است ، بنا برآن گویا در اول کسانی بودند که آگاهانه این اعمال خلاف شرع و خلاف عزت انسانی را با چال و نیرنگ شیطانی جزء فرهنگ شما ساختند که الهی با ابلیس ، یزید و فرعون محشور شان باد و ناگفته نماند که امروز از باز ماندگان آنها انسانهای با وجدان و شریفی هستند که ازین اعمال ابا میورزند که البته آنها جزء مردم ما است و مبارزهُ ما یک مبارزهُ اصولی است نه علیه افراد خاصی وسروکار ما با قشر محدودی از شیاطین آنها است که ازین روابط جاهلانه برای احراز قدرت ، سوء استفاده نموده و خودهارا توانگر و دیگران را بینوا ، فقیر ، خوار و ذلیل میسازند . ” ، من که از دیدن این مرد نورانی ، گفتارش و آن خوک سیاه و مار سبز گردنش در تعجب شدم با ترس و هراس با او نزدیک شدم و سلام کردم . . .

. . . دیدم چهره اش آشنا است و آن قمبر لنگ است که من در مجلس فاتحه اش بودم و برایش جزء از قرآن که خوب بیادم است ( جزء وَا عْلَمُوْ ) را خوانده بودم ، خواستم دستش را ببوسم ، نعره زد و بسیار عصبانی شد و گفت : “ این پیام بابه مزاری (رح ) است که دیگر دست کسی را به جزء اقارب القریب ( پدر، مادر ، عمو ، ماما ، برادر بزرگ و خواهر بزرگ ) نبوسید که تحقیر میشوید و من به خاطر رهایی شما از ذلت ، جان خود و هزاران عزیز خودرا از دست دادم تا شما صاحب عزت شوید و دست بوس دیگران نباشید و نگذارید که کسی به دهان فرزندان شما تُف کرده ، کمر فرزندان شما را برای مُرید ی و ذلّت ببندد ” ، بعد برایم گفت که: “من در آخرین لحظات مبارزه حق را از باطل تشخیص دادم و میخواستم در رکاب ابر مرد روزگار و قهرمان ملی خودمان الحاج محقق که میراثدار سنگر عزت ودفاع بابه مزاری در درهُ صوف بود ، در برابر سپاهُ ابوجهل شمشیر بزنم و روح بابه مزاری (رح ) را شاد و خرّم بگردانم که ناگه تیری از کمان دجالانی که سالها فریب شان را خورده بودم ، بطرف من رها شد . . .

. . . و مرا از پا در آورد و بعد ناجوانمردانه عمل عباسیان را در برابر ابومسلم خراسانی درحق من انجام داد یعنی هم اورا به شهادت رساند و هم برایش عزا داری کرده و لباس سیه پوشید و من یک شهید مظلوم هستم ، کسی را ندارم لطفاً از صاحبان سایت های انترنیتی خواهش کنید تا حد اقل یاد وبود مرا گاه گاهی به یاد خاطرات خوانندگان عزیز خود بیندازند ” بعد بامداد شد و آن راکب نورانی دهان فرو بست و آن اسپ سفید مرکوبش یک لگد محکم به دهان آن خوک سیاه زد و بسوی افق دور شتافت و در درون هزارجات ناپدید شد ولی نور راکبش فضای غبار آلود خزانی هزارجات را روشنی و ضیا همی بخشید تا من از خواب بیدار شدم و دست به نوشته شدم تا شاید بعداً حافظه با من یاری نکند و بعضی جملات را فراموش کنم ، بناءً دَین خودرا ادا کردم مع السلام و رحمت الله و برکاته علیکُم و علینا .

[ بدون نام ] سه‌شنبه 14 تیر‌ماه سال 1384 ساعت 09:24 ب.ظ

to Haqparast
A stupid dream

زهرا مزاری یکشنبه 9 مرداد‌ماه سال 1384 ساعت 09:10 ب.ظ

جناب آقای خروش سلام
از مشاهده مجدد قلم توانا و ارزشمندتان بهره مند شدم. امیدوارم در تمامی مراحل زندگی موفق و موید باشید. منتظر مطالب تازه‌تر و همچنان پربارتر شما هستم

عظیم باب+خهالبیسسط۱ضصثقفظظعهخح++ چهارشنبه 23 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 06:51 ب.ظ

عظیم بابک چهارشنبه 23 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 06:59 ب.ظ

ساس به شما بخاطر مقالات عالی وزیبای تان !

فرخ یکشنبه 27 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 12:21 ق.ظ


چگونه سی آی ای اسامه بن لادن را ساخت.
 باآ نکه این مقاله ازمتن آلمانی


Wie der CIA Osama bin Laden schuf ترجمه گردیده است.اما مطابقت آن بامتن اصلی (متن انگلیسی)
How the CIA created Osama bin Laden حفظ گردیده است.
نوشتهء نورم دیکسون
تر جمهء عظیم بابک



در سراسر جهان...جاسوسهای آنها ،دولتهای وابسته ودولتهای قمر مصنوعی انها در حالت تدافعی اند- حالت تدافعی اخلاقی، معنوی ،سیاسی واقتصادی.جنبشهای آزادی بخش ظهور و اظهار موجودیت میکنند.و درست در هر گوشه ایکه انسانها دران زیست میکنند.در افغانستان ،انگولا،کمبودیا ودر امریکای مرکزی.. اینها مبارزین آزادی اند.
آیا این فراخوان (فتوا) بنیادگرای مشهور اسلامی اسامه بن لادن برای جهاد است.یا ممکن اعلامیهء رژیم سرکوبگر طالبان در کابل باشد.
نه. این ستایش تابناک از قهرمانیهای آمیخته با کشتار هواداران رهبر کبیر تروریستها اسامه بن لادن وهمسنگران طالب او وجهاد آنها بر ضد"امپراطوری شیطانی"است که در تاریخ 9 مارچ سال 1985 بوسیلهء رونالد ریگن رییس جمهور امریکا اظهار گردیده است."امپراطوری شیطانی" اتحاد شوروی و جنبشهای آزادی بخش ملی در جهان سوم بود که برضد استعمار ،اپارتاید ودیکتاتوری های تحت الحمایهء ایالات متحدهءامریکا مبارزه میکردند.
چگونه پدیده ها تغیر میکنند :در پی یک سلسله از حملات تروریستی زبون که در تاریخ 11 سپتمبر منجر به قتل عام 6000انسانهای مشغول به کار در نیو یارک و واشنگتن گردید،اکنون دیگر اسامه بن لادن "مبارز آزادی" از جانب سیاستمداران امریکا ورسانه های گروهی غرب به عنوان " صدر تروریزم" و"شیطان" تحت تازیانه گرفته شده است.
تا هنوز حکومت ایالات متحدهء امریکا از نقش رهبری کننده اش در ایجاد این جنبش شیطانی که زمینه را برای ظهور بن لادن ،طالبان وتروریزم بنیادگرای اسلامی و شاید فاجعه ء نیو یارک مهیا گردانید ودر الجرایر ومصر ترس و دهشت را مستقر ساخت، انکار میکند.
به همینسان رسانه های گروهی مبدای ظهور بن لادن ولکه ها و گزینه های زهر آگین او را کم بها جلوه دادند.
مجاهدین
در ماه اپریل سال 1978 رمانیکه حکومت مستبد کشور تلاش ورزید تا دست به سخت گیری بر ضد حزب دموکراتیک خلق افغانستان بزند ، این حزب به قدرت رسید.حزب دموکراتیک خلق افغانستان  تعهد به اجرای اصلاحات ارضی به نفع خرده دهاقین ،حقوق اتحادیه های صنفی،بهبود وضع آموزش وپرورش و امور اجتماعی ،برابری حقوق مرد وزن و جدایی دین از امور دولت و تحکیم مناسبات افغانستان با اتحاد شوروی کرد.
این اقدامات خشم مالکین بزرگ و ثروتمند نیمه فیودال ،زعمای مذهبی (اکثر ملا ها در,ین حال زمیندار بودند.) وسران اقوام را بر انگیخت.آنها بزودی زیر ماسک دفاع از اسلام به سازماندهی مقاومت بر علیه اقدامات مترقی حکومت پرداختند.
واشنگتن که از توسعهء نفوذ شوردی (و بدتر ازآن اقدامات قاطع حکومت نو) بر متحدینش در پاکستان،ایران وکشورهای خلیج بیمناک بود، با عجله به مجاهدین افغان که نیروهای مخالف نامیده میشدند حمایت خود را ابراز وارایه کرد.
پس از مبارزه برای کسب قدرت در درون حکومت و درنتیجه آن در ماه دسمبر سال 1979 رهبری افغانستان سرنگون گردید وهزاران سرباز شوروی به کشور داخل شدند تا از سقوط رژیم نو جلوگیری کنند.که این نکته موجب باهم پیوست دادن گروهای نا متجانس بنیادگرا گردید.جهاد ارتجاعی آنها در نظر تعداد بیشمار افغانها به عنوان"جنگ آزادی بخش ملی " حقانیت کسب کرد.
بالاخره اتحاد شوروی مجبور به خروج گردید و"مجاهدین" درسال 1992 شهر کابل را تسخیر کردند.
در بین سالهای 1978 تا 1992 ایالات متحدهء امریکا جناح های مجاهدین رابا اهدای سلاح،پرورش نظامی و منابع پولی به ارزش 6 میلیارد دالر(بنابر تخمینات دیگر تا 20 میلیارد دالر) کمک کرد.سایر کشور های غربی وکشور ثروتمند ونفت خیز عربستان سعودی بمقدار مشابه امریکا کمک کردند.افراطیون ثروتمند عربی مانند اسامه بن لادن ملیونها دالر دیگر را در خدمت آنها قرار دادند.
سیاست واشنگین در مورد افغانستان بوسیلهء برژینسکی مشاور امنیت رییس جمهور جیمی کارتر تدوین و بوسیلهء جانشینان او درعمل پیاده گردید.پلانهای او خیلی فراتر از مجبور ساختن شوروی به خروج از افغانستان میرفت.هدف آن کشانیدن جنبش جهانی برای توسعهء بنیاد گرایی اسلامی در جمهوری های آسیای میانهء شوروی بودتا اتحاد شوروی را بی ثبات بسازد.
برنامهء بزرگ برژینسکی هماهنگ وهمرویده با اهداف جاه طلبانهء دکتاتور پاکستان جنرال ضیاالحق مبنی بر کسب تسلط بر منطقه بود. برنامه های رادیویی امریکا رادیو آزادی و رادیو اروپای آزاد سخنرانیها و شعارهای شدیداللحن را برای آسیای میانه پخش میکردند.در حالیکه بگونهء متناقص "انقلاب اسلامی" که موجب سقوط شاه ایران گردید ،تقبیح میشد.
گروهای مورد التفات امریکا در میان مجاهدین افراطی ترین آنها بودند که تحت زعامت گلبدین حکمتیار قرار داشتند.تنفر غرب از تروریزم این "مبارز آزادی" ناگوار را دربر نمیگرفت.حکمتیار ازآن لحاظ نیز مشهور بود که در دههء 70 به روی زنانیکه از پوشیدن حجاب اجتناب ورزیدند، تیزاب پاشید.
بعد از آنکه در سال 1992 مجاهدین کابل را تسخیر کردند،نیروهای حکمتیار با راکتهاییکه امریکا به انها ارسال کرده بودشهر را زیر آتش گرفتند وتا زمانیکه حکومت جدید مقام صدارت رابه او واگذار گردید2000 اهالی ملکی را به قتل رساند.اسامه بن لادن متحد نزدیک حکمتیار وتنظیم اوبود.
 حکمتیار همچنان به دلیل سهمگیری جانبی او در کشت ودادوستد تریاک شهرت یافته بود.در همین حال درنتیجه کمک سی آی ای به مجاهدین بازار مواد مخدر رونق گرفت.در جریان دوسال مرز افغانستان وپاکستان بزرگترین منبع هیرو یین جهان بود و60 درصد مصرف کننده های مواد مخدر در امریکا ازین منبع تامین میگردیدند.
در سال 1995 رییس سابق ادارهء سی آی ای برای عملیات در افغانستان درمورد توسعهء دامنه ئ مواد مخدر در افغانستان نگران نبود و اظهار داشت: وظیفهء بزرگ ما این بود تا حد نهایی به شوروی آسیب برسانیم... بلی داد وستد مواد مخدر جاری است .اماما به هدف اصلی نایل گردیدیم. شوروی ها افغانستان را ترک کردند."
Made in the USA (ساخت ایالات متحدهء امریکا)
بنابر گزارش احمد رشید خبرنگار مجلهء  Far Eastern Economic Review ویلیام کاسی رییس سی آی ای این سازمان را موظف ساخت تا از خواست متداوم آی اس آی مبنی بر اینکه در سراسر دنیا همرزمان جهاد افغانی جلب وجذب گردند، حمایت کند.
در بین سالهای 1982 تا 1992 100 هزار جنگی اسلامی واشنگتن توانستند به افغانستان بروند.60 هزار نفر ازجمله آنها در مدارس بنیاد گرایی پاکستان پرورش یافتند،بدون آنکه مجبور به شرکت در عملیات جنگی گردند.
جان کولی گزارشگر سابق شبکهء تلویزیونی ABC ایالات متحدهء امریکا ومولف "جنگهای نامقدس: افغانستان،امریکا وتروریزم جهانی"فاش ساخت مسلمانانی که در امریکا برای مجاهدین جلب میگردندبه کمپ پیری (Camp Peary) یعنی به اردوگای پرورش جاسوسهای سی آی ای در ایالت ویرجینیا فرستاده میشوند.درینجا افغانها،عربها، مصری ها ،اردنی ها وحتی امریکایی های افریقایی تبار یا "مسلمانان سیاهپوست" برای اجرای "عملیات سبوتاژ" آموزش کسب کردند.
 بتاریخ اول نوامبر سال 1998رورنامهء انگلیسی اندیپندنت گزارش دادکه علی محمد یکی از اجراکننده های حمله بمگزاری بر ضد سفارت امریکا در کنیا وتانزانیا درسال 1989 آموزگار "اجنتهای بن لادن" بوده است.
این اجنتها در اردوگای مهاجرین الکفا واقع در ناحیه ئ بروکلین شهر نیویارک جذب گردیده ، در حومهء نیویارک آموزش شبه نظامی را کسب وبا همرا هان امریکایی شان به افغانستان فرستاده شدندکه در آنجا باید به نیروهای مسلح حکمتیار میپیوستند.علی محمد عضو قطعهء ممتاز گرین برتز ارتش امریکا (کلاه بره های سبز) بود.
بر پایهء گزارش اندیپندنت این برنامه جز لاینفک پلانهای واشنگتن تحت نام "عملیات توفان موسمی" ( Operation Cyclone) بود.
در پاکستان پول وتجهیزات به جناح های مجاهدین بوسیلهء سازمانی بنام مکتب الخدماة یا ادارهء عرضهء خدمات یعنی ( MAK ام ای کی)  توزیع میگردید.
MAK سازمان اولیهء سی آی ای پاکستان یعنی آی اس آی بود. آی اس آی دریافت کنندهء نخست وسایل وتجهیزات محرم سی آی ای وعربستان سعودی برای مخالفین افغان بود.بن لادن یکی ازجملهء سه مسوول ام ای کی بود.
در جمله افرادیکه علی محمد آنها راآموزش داده بود،یکی هم السعید ناصر بود که درسال 1995 به اتهام قتل مایر کهانه روحانی راستگرای افراطی یهودو عملیات انتحاری بر ساختمانهای نیویارک از جمله مرکر جهانی داد وستد محکوم به حبس گردیده است.
اندیپندنت معتقد است که شیخ عمر عبدالرحمان یکی از رهبران مذهبی مصر که همچنان به اتهام حمله بر مرکر جهانی داد وستد در سال 1993 محکوم به حبس گردیده در عملیات توفان موسمی سهم داشت .او در سال 1990 با تایید سی آی ای به ایالات متحده امریکا مهاجرت کرد. بنابر عقیدهء اندیپندنت در یک گزارش محرم سی آی ای نتیجه گیری میگردد که خدمات استخباراتی در حمله سال 1993بر مرکر جهانی داد وستد مقصر است.
بن لادن
یکی از جمله 20 فرزند ملیاردر و مالک شرکتهای ساختمانی در سال 1980 به افغانستان رفت تا به جهاد بپیوندد.او یک مذهبی افراطی متعصب و سرمایه داربود.او برایش وظیفهء جلب ،تمویل وآموزش تخمینا 35 هزار اجیر غیر افغانی را که به مجاهدین پیوستند،اختصاص داده بود.
خانوادهء بن لادن یکی از تکیه گاه های طبقهء حاکم در عربستان سعودی است که دارای پیوند های شخصی، مالی وسیاسی با خانوادهء سلطنتی دوستدار امریکامیباشد .
پدر بن لادن بنابر پیشنهاد ملک فیصل به عنوان وزیر امور ساختمانی عربستان سعودی تعین گردید. اوبزودی پس از تقررش فرمایشات پر منفعت را به شرکت ساختمانی شخصی خود برای بازسازی اماکن مقدس اسلامی در مکه و مدینه سپرد.درینوقت تصدی ساختمانی بن لادن به یکی از شرکتهای خصوصی ساختمانی در جهان تبدیل گردید.
پدر اسامه بن لادن در سال 1968 درگذشت.تا سال 1994 فرزندش عواید سود سهام این امپراطوری اقتصادی را دریافت میکرد.
دارایی شخصی اسامه بن لادن که از آن زیاد یاد آوری میگردد ازجانب وزارت خارجهء امریکا 200 تا 300 ملیون دالر تخمین گردیده است .این رقم ازطریق تقسیم دارایی 5 ملیارد دالری خانواده ء بن لادن در میان برادران بن لادن تخمین گردیده است. به این واقعیت که اسامه بن لادن درسال 1994 از حق میراث محروم وسهم او سلب گردیده است،کمتر اشاره صورت میگیرد.
ماجراجویی های اقتصادی ونظامی بن لادن در افغانستان ازجانب خانوادهء بن لادن و رژیم ارتجاعی عربستان سعودی ستوده میشد.همکاری نزدیک او با ام ای کی بیانگر آنست که سی آی ای از فعالیت های او کاملا مطلع بود.
میلت بیردن رییس اداره خارجی سی آی ای در پاکستان (ازسال 1986 تا 1989) در سال 2000 در برابر روزنامهء نیویارک تایمز اعتراف کرد : با آنکه او شخصا هیچگاه با بن لادن ملاقات نکرده است"اما میدانست که چنین فردی وجود داشت.بلی ،طبعا آدمهای مثل بن لادن هرماه 20 تا 25 ملیون دالر ازسعودی ها وسایر افراد از کشورهای خلیج میاوردند تا جنگ را تمویل کنند.و این یک مقدار هنگفت پول است.واین مقدار دریک سال به 200 تا 300 ملیون دالر میرسید.این کاری بود که بن لادن انجام میداد."
در سال 1986 بن لادن وسایل نقلیهء ساختمانی را به افغانستان آورد.با ستفاده از آگاهی وبصیرت عالی که او از دانش انجینری ساختمانی داشت(او فارغ التحصیل رشته ئ انجینیری است.)، درعمق کوه ها"اردوگاه های تمرینات" وجاده های منتهی به آنها را ساخت. این اردوگاه ها که امروز در واشنگتن به "دانشگاه های تروریزم" تغیر نام یافته است، در همکاری با آی اس آی وسی آی ای اعمار گردیدند.جنگجویان مخالف افغانی از جمله ده ها هزار اجیریکه بوسیله بن لادن تمویل میشدند،.ازجانب سی آی ای تسلیح میگردیدند.پاکستان،ایالات متحده وانگلستان مشاورین نظامی خودرا درخدمت آنها میگماشت.
توم کرو سرباز سابق واحد SAS بریتانیا که به صورت مخفی برای مجاهدین میجنگید ،بتاریخ 13 اگست 2000 در روزنامهء آبزرور گفت:"امریکایی ها مشتاق آن بودند که به افغانها شیوه های ترور در شهرها،شاهراه هاوغیره را آموزش میدادند تا آنها حملات بر ضد روسها را در شهر های بزرگ اجرا کنند(...).بسیاری از آنها امروز معلومات واطلاعات تخصصی خود رادر جنگ بر علیه کسانیکه مورد نفرت شان است ،به کار میگیرند."
سازمان بن لادن یعنی القاعده (بنیاد) در سالهای 1887-1988 تاسیس گردید تا اردوگاه های تمرینات و تشبثات اقتصادی را هدایت کند.این یک هولدینگ کمپنی کاذب سرمایه داری بود.(هولدینگ کمپنی : شرکتی که مالک سهام یک یا چند شرکت میباشدودرامور آنان مداخله میکند.شرکت مرکزی).ولو اینکه استخدام اجیر ها وخدمات لوزیستیکی مربوط به آن باشیوه های" قانونی" تصدی پیش برده میشد.
بن لادن کاملا باآسودگی به کارش که در سالهای دههء 80 به او سپرده شده بود ادامه داد:پرداخت معاش اجیران ،تغذیه وآموزش آنها.آنچه تغیر کرده ابود،مشتری اصلی او است. این مشتری درآنزمان آی اس آی ودر پشت پرده سی آی ای بود.امروز خدمات او در درجهء نخست از جانب طالبان مرتجع مورد استفاده قرار می گیرد.
بن لادن فقط زمانی از نظر امریکا "تروریست" نامیده شد که با خانوادهء سلطنت سعودی در مورد تصمیم استقرار 540 هزار سرباز امریکایی در خاک سعودی پس از تعرض عراق بر کویت،به مناقشه پرداخت.
زمانیکه پس از ختم جنگ خلیج هزاران سرباز امریکایی در عربستان باقی ماندند،از خشم بن لادن نیروی واقعی اپوزیسیون ظهور کرد.او اعلام کرد که عربستان سعودی و سایر کشور های شرق میانه مانند مصر دست نشانده های امریکا اند،درست به همانگونه که رژیم حزب دموکراتیک خلق افغانستان دست نشاندهء شوروی بود.
او خواستار سرنگونی رژیم دست نشاندهء سعودی گردید و اخراج امریکایی ها ازین کشور خلیج را وجیبهء تمام مسلمانان خواند.در سال 1994 تابعیت عربستان سعودی از او سلب گردید واز کشور اخراج ودارایی هایش منجمد گردید.
پس از اقامت در سودان در سال 1996 او دوباره به افغانستان برگشت.او اردوگاه های دوران جنگ افغانستان را دوباره اعمار کردو موسسات ،خدمات وهزاران اجیر خود را در خدمت طالبان که در ماه سپتمبر همانسال به قدرت رسیدند، قرارداد.
 ارتش خصوصی بن لادن که متشکل از افراطیون مذهبی غیر افغانی اند،پایگای اساسی رژیم طالبان بود.
در زمان قبل از حملات ویران کننده 11 سپتمبر وابستگان طبقهء حاکم ایالات متحده از پیامد های معاملات آلوده با افرادی مانند بن لادن ،حکمتیار ویا طالبان نگران نبودند.از زمان حملات وحشتناک سپتمبر آنها ریا کاران پنداشته میشوند.
در گزارش شبکهء تلویزیونی  MSNBC بتاریخ 28 اگست 1998 مایکل موران از زبان سناتور اورین هاچ عضو کمیسیون استخبارات سنای امریکا که مسوول کسب رای برای تصویب معاملات با مجاهدین بود ،اقتباس میکند:"با وجودیکه او میدانست بن لادن چی میگردد ما حاضریم باردیگر همان کار را کنیم."
"این حایز اهمیت بود،موضوعات اساسی با ارزشی وجود داشتند که نقش مهم در متلاشی شدن اتحاد شوروی ایفا کردند."
هاچ از جملهء کسانی است که بیشتر از دیگران برای انجام حملات انتقامی نظامی آواز بلند میکند.
چهرهء دیگریکه که پس از حملات 11 سپتمبر در پردهء تلویزیون بسیار ظاهر میگردد ویسنت کانیسترانو است که ازاو به عنوان رییس سابق ادارهء سی آی ای برای "مبارزه با تروریزم" یاد میگردد.
 با اطمینان میتوان گفت که کانیسترانو یک کارشناس است،کارشناس در مسایل مربوط به تروریزم وبن لادن.زیرا او کار آنها را هدایت میکرد.در اوایل دههء 80 او مخالفین نیکاراگوا را که از جانب سی آی ای حمایت میگردید، رهبری میکرد.در سال 1984 او برای شورای امنیت ملی امریکاوظیفه ء مراقبت کمکهای پنهانی امریکا به مجاهدین افغان را اجرا میکرد.
سخن اخیر را برژینسکی گفت:
"ازدیدگای تاریخی در جهان چی اهمیت بیشتر داشت:طالبان یا سرنگونی امپراطوری جهانی شوروی.چند تا مسلمان روگرداننده یا آزادی اروپا وپایان جنگ سرد؟"

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد