* فرید خروش 
______________________________
در یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱ پس لرزه های ریزش سهمگین برج هاى مرکز تجارت جهانى در نیویورک هزاران کیلومتر دورتر و در گوشه دیگر دنیا، ساختار بنیاد دیگرى را نیز دچار ریزش کرد که براى ساختنش سرمایه، زمان و دقت زیادى صرف شده بود. طراح و پایه گذار نخستین این بناى پیچیده ژنرال ضیاءالحق رئیس جمهور اسبق پاکستان بود و پس از وى بى نظیر بوتو و نواز شریف نخست وزیران پیشین پاکستان هر کدام در تکمیل آن سهم عمده داشتند. اما بدون تردید زبده ترین و در عین حال بدشانس ترین معماران و طراحان این بنا ISI (سازمان اطلاعات و استخبارات پاکستان) و ژنرال نصرالله بابر وزیر امور داخله قبلى پاکستان بوده است. در زمانى که به نظر مى رسید با هنرمندى و توانایى فوق العاده ISI و ژنرال بابر انتظار طولانى زمامداران پاکستان براى بهره بردارى از این سرمایه گذارى به پایان رسیده است، به یک باره طوفان حادثه ۱۱ سپتامبر سراسر این ساختار را درنوردید. این ساختار از هم پاشیده سیاست خارجى پاکستان در قبال افغانستان بوده که از جایگاه بسیار ویژه اى در سیاست خارجى این کشور برخوردار است.

هر چند که در حال حاضر به دلیل همراهى پاکستان با آمریکا در جنگ افغانستان و مبارزه با تروریسم، این کشور به یکى از متحدان راهبردى آمریکا تبدیل شده و از این رهگذر علاوه بر لغو تحریم هاى اقتصادى و تسلیحاتى و بخشش بدهى هایش، میلیون ها دلار پاداش و کمک نقدى نیز از آمریکا دریافت کرده است. اما واقعیت این است که هم ژنرال پرویز مشرف و هم افسران بلندپایه ISI به خوبى مى دانند که آمریکا با لشکرکشى به افغانستان یک لقمه آماده بلعیدن را از گلویشان بیرون کشیده که هرگز با پاداش ها و امتیازات فوق قابل جبران نخواهد بود.

از سوى دیگر در ابعاد داخلى این همراهى و همکارى اجبارى پاکستان با آمریکا خشم و انزجار بسیارى از مردم این کشور به ویژه گروه هاى مسلمان افراطى را به نحو بى سابقه اى برانگیخته است. به همین خاطر است که ژنرال مشرف و ISI در خفا نمى توانند از فرستادن لعن و نفرین به جورج بوش، این متحد زورگو که «یا باید با او بود یا علیه او» خوددارى کنند.

شاید در حدود نیم قرنى که از عمر کشور پاکستان مى گذرد براى استراتژیست ها و تعیین کنندگان خط مشى سیاست خارجى این کشور پس از هند، افغانستان دومین کشورى باشد که از اهمیت و جایگاه ویژه اى برخوردار است. عوامل متعددى وجود دارد که باعث توجه ویژه زمامداران پاکستان به همسایه شمالى اش شده است. در این بین سه عامل کلان و عمده ذیل که از پس زمینه هاى تاریخى دو کشور و حتی رقابت و دشمنی پاکستان با هند متاثر است، در مداخلات و دست اندازى هاى گسترده پاکستان در افغانستان نقش بنیادى داشته است.

۱- تحکیم موقعیت سوق الجیشى

پاکستان کشورى است داراى عرض جغرافیایى کم و طول جغرافیایى زیاد، با سرزمین هاى پست و هموار و فاقد فضا و ارتفاعات کافى که همه این ویژگى ها توان یک جنگ طولانى را با هند از این کشور سلب مى کند. به رغم اینکه در حال حاضر با مجهز شدن پاکستان و هندوستان به موشک هاى دوربرد بسیارى از معادلات استراتژیک نظامى دو طرف دچار دگرگونى و تحول شده است، بسیارى از کارشناسان نظامى و مسائل راهبردى در پاکستان هنوز استدلال مى کنند که روى کار آمدن یک دولت طرفدار پاکستان در کابل، موقعیت سوق الجیشى پاکستان را در برابر دشمن دیرینه اش هند به مقدار زیادى تحکیم مى بخشد. بر مبناى این دیدگاه چنانچه پاکستان درگیر یک جنگ طولانى با هند شود، کوه ها و دره ها و گذرگاه هاى طبیعى و صعب العبور افغانستان مى تواند فضاى کافى براى تدارک، تجهیز و مانور در اختیار ارتش پاکستان قرار دهد.

اما از نظر برخى از تحلیلگران ایده «تحکیم موقعیت سوق الجیشى» تصورى کاملاً غلط و نادرست بوده است. زیرا این واقعیت اساسى را نادیده مى گیرد که ثبات سیاسى داخلى، توسعه و رشد اقتصادى و گسترش رابطه دوستانه با همسایگان امنیت ملى را بیشتر تضمین مى کند تا تحکیم موقعیت سوق الجیشى در کوه هاى افغانستان. اقبال احمد پژوهشگر پاکستانى در این خصوص معتقد است: «از زمان ژنرال ضیاءالحق به این سو دستیابى به موقعیت سوق الجیشى، نخستین هدف سیاست خارجى پاکستان در قبال افغانستان بوده است. از نظر نظامى این ایده بى معنا است. مگر در موردى که ارتش شکست خورده اى براى پناه بردن نیاز به مکان امنى داشته باشد. نتیجه چنین سیاستى آن بوده است که پاکستان در دام خطرناک تصورات غلط، برداشت هاى موهوم، سیاست هاى شکست خورده، وضعیت هاى انعطاف ناپذیر و خشونت هاى فرقه اى و مذهبى گرفتار شود.»

صرف نظر از این دو دیدگاه متفاوت، حداقل در یک مورد برآیند مفید موقعیت استراتژیک افغانستان براى همسایه جنوبى اش به اثبات رسیده است. در اوج جنگ سرد که نفوذ و پیشرفت کمونیسم براى بسیارى از کشورها از جمله پاکستان نگران کننده شده بود، افغانستان به مثابه یک دیوار حائل به صورت موثر مانع رسیدن این خطر به مرزهاى پاکستان شد. طى سال هاى تجاوز ارتش شوروى در افغانستان ضیاءالحق با استفاده از کمک هاى عظیم مالى و تسلیحاتى آمریکا و کشورهاى عربى به گروه هاى جهادى افغانستان، به بهترین وجه از موقعیت سوق الجیشى افغانستان در برابر کمونیسم، بهره جست. همین موفقیت در هدایت و کنترل گروه هاى جهادى بود که زمامداران پاکستان را براى روى کار آوردن یک دولت طرفدار این کشور در کابل بیشتر مصمم ساخت و بعدها زمانى که دولت دکتر نجیب الله سقوط کرد، پاکستان جداً درصدد برآمد که گروه هاى جهادى دست پرورده خودش را در افغانستان روى کار آورد. به همین خاطر وقتى گلبدین حکمتیار در این زمینه توفیقى به دست نیاورد، پاکستان تردیدى در رها کردن وى و ساخته و پرداختن یک نیروى جدید به خود راه نداد. و چنین شد که ناگهان و کاملاً غافلگیرکننده یک نیروى مخرب و ویرانگر جدید به نام طالبان در افغانستان ظهور کرد.

۲- دستیابى به بازار اقتصادى و منابع نفتى آسیاى میانه

تا جایى که به پاکستان مربوط مى شود، فروپاشى اتحاد جماهیر شوروى و استقلال جمهورى هاى آسیاى مرکزى در بهترین زمان ممکن اتفاق افتاد. در آن زمان آمریکا و غرب افغانستان را به فراموشى سپرده بود و این کشور در گرداب جنگ هاى داخلى با آینده نامعلوم دست و پا مى زد. پاکستان علاوه بر اینکه در روى کار آوردن یک دولت دست نشانده در کابل ناموفق بود، ناگهان تمام امتیازات و درآمدهایى را که از رهگذر دلالى و واسطه گرى و انتقال کمک هاى آمریکا و اعراب به مجاهدین کسب مى کرد، از دست داده بود. در چنین شرایطى اعلام استقلال کشورهاى محصور در خشکى آسیاى میانه نویددهنده یک بازار بالقوه و عظیم تجارتى بود که پاکستان و افغانستان مى توانستند مسیر ترانزیتى انتقال کالاى مورد نیاز به این بازار باشند. امرى که مى توانست یک کمک بزرگ به اقتصاد بحران زده پاکستان باشد. در آن زمان پاکستان به منظور یکسره شدن هر چه زودتر قضیه افغانستان و باز شدن این مسیر ترانزیتى کار دیگرى نمى توانست انجام دهد جز اینکه توسط گروه هاى جهادى دست پرورده اش به شدت موشک باران کابل بیفزاید.

اما حدود دو سال بعد هنگامى که طالبان بعد از تسلط بر قندهار، هرات را نیز فتح کردند، پاکستانى ها آنقدر طاقت شان را از کف داده بودند که بدون اینکه منتظر حل شدن نهایى قضیه افغانستان بمانند، بلافاصله یک هیأت کارشناسى متشکل از تعدادى از مسئولان هوانوردى، مخابرات، راه آهن، رادیو و بانک ملى پاکستان با حرکت در طول جاده کویته، قندهار، هرات و ترکمنستان به مطالعه و بررسى طرح هاى آتى شان پرداختند و سپس تحت نظارت و هدایت خاص ژنرال نصرالله بابر یک کاروان بزرگ کامیون هاى پاکستانى که کالاى تجارتى حمل مى کردند، از مسیر یاد شده به مقصد ترکمنستان به حرکت درآمد. هر چند که وضعیت ناپایدار افغانستان در آن زمان مانع از این شد که این خط مواصلاتى تداوم پیدا کند، اما این امر به خوبى اشتیاق و نیاز پاکستان را به نمایش گذارد دایر بر اینکه افغانستان مى تواند یک معبر مهم تجارتى از مبدأ پاکستان به آسیاى مرکزى باشد.

اما در همین زمان ها، یعنى در شرایطى که طالبان با کمک همه جانبه ISI پس از تصرف هرات سرگرم فراهم کردن مقدمات تسلطش بر تمام افغانستان بود، «کارلوس بالگرونى» با یک پیشنهاد وسوسه کننده زمامداران پاکستان را به وجد آورد. بالگرونى، این آرژانتینى ایتالیایى الاصل که مدیریت کمپانى نفتى «بریداس» را به عهده داشت و چند ماه مى شد که کار و تجارتش را در آمریکاى لاتین رها کرده و با هواپیماى شخصى اش مدام بین عشق آباد، افغانستان و اسلام آباد در رفت و آمد بود تا طرحش را براى احداث یک خط لوله انتقال گاز و نفت ترکمنستان از مسیر افغانستان به پاکستان و از آنجا به دیگر بازارهاى بین المللى عملیاتى کند. بر مبناى این طرح، کمپانى بریداس قصد داشت براى انتقال گاز حوزه هاى «یاشلار» و «دولت آباد» ترکمنستان خط لوله اى به طول ۱۳۱۰ کیلومتر از مسیر افغانستان تا حوزه «سوى» در ایالت بلوچستان پاکستان احداث کند. این طرح مورد استقبال پاکستان و ترکمنستان قرار گرفت و بى نظیر بوتو نخست وزیر پاکستان و صفر مرادنیازف رئیس جمهور ترکمنستان در ۱۶ مارس ۱۹۹۵ یادداشت تفاهمى امضا کردند که به بریداس اجازه مى داد بررسى هاى مقدماتى اش را براى عملى کردن این طرح تکمیل کند. پس از امضاى این قرارداد آصف زردارى شوهر و از اعضاى دولت بى نظیر بوتو اعلام کرد: «این خط لوله دروازه آسیاى مرکزى را به روى پاکستان خواهد گشود و اتفاقات بزرگى در پى خواهد داشت.» البته او بلافاصله اضافه کرد که «در چنین شرایطى تنها تسلط طالبان بر مسیر خط لوله احداث آن را میسر مى سازد.» به زودى بالگرونى موفق شد در این خصوص با دیگر طرف هاى درگیر در مناقشات افغانستان از جمله ربانى و دوستم نیز به توافق برسد و هنگامى که بالاخره کمپانى نفتى «یونوکال» آمریکایى و «دلتا»ى عربستان سعودى نیز وارد این ماجرا شدند، پاکستان موفقیت این طرح را تضمین شده احساس کرد.

گاز ۳۷درصد از مصارف انرژى پاکستان را تشکیل مى دهد و بزرگ ترین حوزه گاز داخلى این کشور در ناحیه «سوى» ایالت بلوچستان در حال تمام شدن است. ۲۲تریلیون فوت مکعب ذخایر گاز با مصرف ۷/۰ تریلیون فوت مکعب در سال مواجه است و این کشور سالانه ۷/۰تریلیون فوت مکعب دیگر افزایش تقاضا دارد. به این ترتیب پاکستان تا سال ۲۰۱۰ با کسرى سالانه ۸/۰ تریلیون فوت مکعب گاز مواجه خواهد بود. از سوى دیگر پاکستان در سال ۱۹۹۶ معادل ۲ میلیارد دلار واردات نفتى داشت که ۲۰درصد کل واردات این کشور را تشکیل مى داد. تولید داخلى نفت از ۷۰هزار بشکه در روز در اوایل دهه ۱۹۹۰ به ۵۸هزار بشکه در سال ۱۹۹۷ کاهش یافته است. علاوه بر اینها تلاش هاى قبلى پاکستان براى به دست آوردن فرآورده هاى نفتى قابل اطمینان و ارزان و طرح احداث خط لوله انتقال گاز از ایران و قطر نیز ناموفق بوده است. بنابراین همان طور که آصف زردارى نیز گفته است، عملى شدن طرح احداث خط لوله انتقال نفت و گاز از آسیاى میانه به پاکستان مى تواند اتفاقات عظیمى را براى این کشور در پى داشته باشد. براى پاکستان زمانى ارزش این طرح چند برابر مى شود که بدانیم هند نیز نیاز شدید به واردات گاز دارد و در صورت عملى شدن این طرح یکى از مشتریان اصلى گاز آسیاى میانه خواهد بود و با توجه به اینکه این خط لوله از حوزه هاى گاز پاکستان منشعب خواهد شد، این کشور مى تواند در مواقع حساس گلوى رقیب دیرینه اش را از این طریق بفشارد.

۳- خط مرزی دیورند

در سپتامبر ۱۹۹۶ پس از تسخیر کابل توسط گروه طالبان هنگامى که آنان دکتر نجیب الله رئیس جمهور پیشین افغانستان را اعدام کرده و سپس جسدش را در ملاءعام از یک تیر چراغ برق در کابل آویزان کردند، بى درنگ شایعه عجیبی بین مردم افغانستان به ویژه ناسیونالیست هاى پشتون و قبایل پشتون دو طرف مرز مشترک افغانستان و پاکستان گسترش یافت. بر مبناى این شایعه، نجیب الله در واقع به دست افسران ISI به قتل رسید نه طالبان. به این صورت که در شب تسخیر کابل توسط طالبان چند نفر افسر ISI وارد دفتر نمایندگى سازمان ملل که نجیب الله از حدود دو سال به این سو در آن پناه گرفته بود شده و متن یک معاهده را که نشان مى داد گویا در زمان ریاست جمهورى دکتر نجیب الله به صورت سرى بین افغانستان و پاکستان بسته شده و مطابق آن خط مرزى «دیورند» از جانب دولت افغانستان به رسمیت شناخته شده است، در اختیار وى قرار دادند و وقتى که از امضاى آن خوددارى کرد، توسط این افسران شکنجه شد و سپس به قتل رسید. به احتمال قریب به یقین و همانطور که بعدها هم مشخص شد این شایعه واقعیت نداشت، اما از یک دید دیگر این امر به خوبى نشان دهنده پس زمینه هاى ذهنى و نحوه دید مردم افغانستان نسبت به سیاست ها و عملکرد پاکستان در قبال کشورشان و مهمتر از این، معضل تاریخى و کهنه مرزى بین دو کشور است که از حدود یک قرن به این سو همواره بر حافظه تاریخى آنان سنگینى کرده است.

در سال ۱۹۸۳ میلادى که پاکستان هنوز قسمتى از خاک هند و مستعمره انگلستان بود، در پى ضعف داخلى و سیاست هاى استعمارى انگلیس طى معاهده اى که بعدها به «معاهده دیورند» معروف شد، خط مرزى فعلى بین افغانستان و هند بریتانیا توسط یک هیأت افغانى و یک هیات کارشناس انگلستان به سرپرستى «دیورند» تعیین گردید. این معاهده که شاید خفت بارترین معاهده تاریخ افغانستان باشد، در زمان حاکمیت یکى از مستبدترین و جبارترین پادشاهان افغانستان (امیر عبدالرحمن خان) بسته شد و مطابق آن قسمت هاى وسیعى از خاک افغانستان شامل پشاور، ژوب، بادنى، چترال، وزیرستان، پاره چنار و... از افغانستان جدا و به هند بریتانیا ضمیمه گردید. هر چند که در آن زمان به دلیل ضعف داخلى افغانستان و استبداد عبدالرحمن خان اعتراض و مقاومت مسلحانه قبایل پشتون دو طرف مرز نسبت به این قرارداد به نتیجه اى نرسید، ولى پس از آن تاریخ این خط مرزى توسط هیچ یک از حکومت هاى بر سر کار آمده در افغانستان به رسمیت شناخته نشد و به تناسب شدت و ضعف این حکومت ها همواره ادعاى تعلق داشتن قسمت هایى از ایالت سرحد و ایالت بلوچستان پاکستان که عمدتاً پشتون نشین هستند به افغانستان مطرح شده است. این ادعا طى سال هاى حکومت سردار محمد داود (۱۹۷۸ _ ۱۹۷۳) تحت عنوان «ایجاد پشتونستان بزرگ» به اوج خود رسید، تا جایى که در چند مورد باعث برخوردهاى مرزى بین ارتش هاى دو کشور و قطع رابطه دیپلماتیک گردید. به موازات این تنش ها در همین زمان ها بود که براى اولین بار هر کشور به تقویت گروه هاى مخالف یکدیگر پرداختند. در واقع در دهه هاى اخیر خط دیورند بنیادى ترین عاملى بوده که بر چگونگى روابط دو کشور سایه افکنده است.

تا جایى که به پاکستان مربوط مى شود، تنها طرح ادعاى ارضى از طرف دولت هاى روى کار آمده در افغانستان چندان براى این کشور نگران کننده نیست. چرا که پاکستان از همان ابتداى تولدش چه به لحاظ اقلیمی و موقعیت جغرافیایی از جمله راه داشتن به آبهای آزاد و چه به لحاظ نیروی انسانی ماهر و توان نظامی در مقایسه با افغانستان در موقعیت برترى قرار داشته است. آنچه که تاکنون مایه نگرانى زمامداران پاکستان بوده قبایل پشتون ساکن در دو طرف نوار مرزى دو کشور است. این قبایل به رغم اینکه به لحاظ سیاسى و حقوقى اتباع پاکستان محسوب مى شوند، پیوندهاى قومى و قبیله اى خود را با هم مسلکان شان در این سوى مرز کاملاً حفظ کرده اند و بعد از گذشت حدود یک قرن جدایى هنوز نوستالژى اتحاد و پیوستن دوباره به افغانستان را از خاطر نبرده اند. سیاست هاى تبعیض آمیز زمامداران اکثراً غیرپشتون پاکستان نسبت به میزان مشارکت پشتون تبارها در ساختار سیاسى حکومت و فقر اقتصادى که در مناطق پشتون نشین وجود دارد، عوامل اصلى حفظ و تداوم پیوندهاى یاد شده است. شور و شوق و اشتراک بى سابقه و فعال پشتون هاى پاکستانى در جهاد علیه ارتش شوروى در افغانستان و بعدها کمک و همکارى با گروه طالبان تنها در قالب همین حفظ پیوندها قابل تفسیر و تحلیل است. آنها در تمام این سال ها در افغانستان چنان مى جنگیدند که گویا سرزمین خودشان- و نه یک کشور دوست و همسایه- مورد تجاوز قرار گرفته است.

***
اینک حدود سه دهه از پایه گذارى سیاست خارجى تهاجمى پاکستان در قبال همسایه شمالى اش مى گذرد. طى این مدت سرمایه گذارى هاى کلان و تلاش هاى عظیمى صورت گرفت و پاکستان در زمان طالبان تا آستانه بلعیدن افغانستان پیش رفت. اما با وقوع رویداد ۱۱ سپتامبر همه چیز دگرگون شد و اینک پاکستان دریافته است که باید همه چیز را از صفر آغاز کند.

سه عامل بنیادى که از آنها به عنوان محرک اصلى دخالت و دست اندازى پاکستان در افغانستان یاد شد، هرکدام یا دچار تحول و دگرگونى شده و یا به سمت و سویى غیر از سمت و سوى منافع پاکستان به چرخش درآمده است. به این ترتیب که دیگر استراتژیست هاى نظامى پاکستان به کوه ها و دره ها و گذرگاه هاى صعب العبور افغانستان به چشم یک پناهگاه استراتژیک نمى نگرند. چرا که رقیب دیرینه اش هند به موشک هاى دوربردى مجهز شده است که مى تواند کلاهک هاى اتمى حمل کند.

به رغم گذشت یک دهه از فروپاشى شوروى دروازه کشورهاى آسیاى میانه همچنان بر روى پاکستان بسته مانده است. مسیر ترانزیتى که قرار بود کالاهاى تجارتى را از پاکستان به افغانستان و از آنجا به کشورهاى آسیاى میانه انتقال دهد، امروزه تبدیل به معبر مناسبى براى مافیاى قاچاق کالا و مواد مخدر شده است. قاچاق کالا از پاکستان به افغانستان به صورت غیر قابل کنترل درآمده است، امرى که براى صنایع داخلى پاکستان و درآمدهاى مالیاتى اش زیان هاى هنگفتى وارد کرده است. همچنین آینده خط لوله انتقال گاز و نفت آسیاى مرکزى تا زمان به ثبات رسیدن افغانستان همچنان داراى چشم انداز مبهم براى پاکستان باقى مانده است.

خط دیورند به عنوان یک عامل بالقوه مناقشه بین دو کشور همچنان لاینحل است. حساسیت این موضوع به حدى است که حتى طالبان در اوج قدرت و نزدیکى شان به پاکستان نتوانست آن را به رسمیت بشناسد. علاوه بر این به نظر مى رسد در مورد طالبان و قبایل پشتون دو طرف مرز قضایا براى پاکستان به شکل معکوس درآمده است. یعنى طالبانى که قرار بود افغانستان را براى پاکستان فتح کند، اینک به عامل اصلى دردسر براى این کشور تبدیل شده است. قبایل پشتون پاکستان نه تنها دیگر پتانسیل مخالفت شان را با دولت مرکزى پاکستان در افغانستان مصرف نمى کنند بلکه با پناه دادن به طالبان و القاعده چالش هاى جدیدى را براى زمامداران این کشور خلق کرده اند. «الیور روا» کارشناس برجسته فرانسوى در مسائل افغانستان در سال ۱۹۹۷ پیش بینى کرده بود: «پاکستان احتمالاً براى چنین مسائلى بهاى سنگینى خواهد پرداخت. با پیروزى طالبان مرز بین پاکستان و افغانستان عملاً برداشته شده است. قبایل پشتون در هر دو طرف مرز به سمت بنیادگرایى سوق یافته و بیش از پیش درگیر قاچاق مواد مخدر شده اند. آنها در حال دستیابى به نوعى خودمختارى هستند و هم اکنون امارت هاى قبیله اى کوچک و بنیادگرا در خاک پاکستان در حال ظهورند.» این پیش بینى الیور روا اینک به صورت عینى مصداق پیدا کرده است. در واقع در یک رویکرد کاملاً برعکس، ارتش پاکستان در درون خاک خودش در مناطقى مانند وزیرستان علیه کسانى در حال جنگ است که تا دو سال پیش از کمک هاى فوق العاده و هنگفت ISI برخوردار بودند. جنگى که تاکنون موفقیتى درپى نداشته و سران طالبان و القاعده همچنان از مهمان نوازى مردم این مناطق بهره مند هستند.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یادآوری: این نوشته در شماره های پی هم دوشنبه ۱۸/۳/۸۳ و سه شنبه ۱۹/۳/۸۳ روزنامه «شرق» در ایران به چاپ رسیده است.
سایت روزنامه شرق:
http://sharghnewspaper.com

نظرات 1 + ارسال نظر
بازاریاب اینترنتی چهارشنبه 20 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 01:12 ق.ظ

سلام فرید جان :) مطالب جون داری مینویسی و قلم توانائی داری . تصمیم نداری کلاس کاریتو بالا تر ببری تا ارزش کارت هم از اینی که هست بیشتر بشه ؟ شما میتونی با هزینه مناسب ۸۰۰۰ تومان در طول سال ، صاحب یک وبسایت بشی . همه سرور های ما از شرکت CIHOST بهترین سرور جهان در پنج سال گذشته خریداری شده و از لحاظ سرعت و امنیت کم نظیره . و همچنین برای کار کردن با سیستم های مل هیچ نیازی به دونستن زبانهای تحت وب ندارید . برای اطلاعات بیشتر از خدمات و امکاناتی که در اختیار شما قرار میگیره حتما تماس بگیرید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد