* فرید خروش
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
زنان افغانستان به ویژه زنان کابلى به این زودى ها نمى توانند «مولوى قلم الدین» و فرمان هاى هراس آور و بعضاً عجیبش را از یابد ببرند. در اوایل ورود طالبان به کابل که شهروندان کابلى هنوز یاد نگرفته بودند چگونه خودشان را با فرامین مولوى قلم الدین تطبیق دهند، بسیارى از زنان و دختران سوزش اصابت شلاق ماموران خشن و عبوس تحت امر وى را در ساق پاهاى شان حس کردند. در یکى از فرمان هاى مولوى قلم الدین راجع به زنان چنین آمده بود: «پوشیدن لباس هاى شیک ، تجملى، تنگ و جذاب و استفاده از تزئینات و لوازم آرایش توسط زنان ممنوع است. زنان باید وقار خود را حفظ کنند، کفش هاى پاشنه بلند نپوشند، آرام راه بروند تا هنگام راه رفتن صداى کفش شان را مردان نامحرم نشنوند. در غیر این صورت ملعون شریعت اسلامى خواهند بود و نباید انتظار بهشت را داشته باشند.» اینکه چگونه مامورین مولوى قلم الدین متوجه تزئینات و آرایش زنان مى شدند، در حالى که آنان از فرق سر تا نوک پا خود را در «برقع» مى پوشاندند، به راستى امرى بود بسیار اسرارآمیز!

حساسیت ویژه مولوى قلم الدین نسبت به زنان و دختران تنها به ساکنین کابل و دیگر شهرهاى افغانستان محدود نگردید. فرمان هاى او عطف به ماسبق هم شد و حتى به زنانى که چندین قرن پیش مى زیستند و اکنون دیگر زنده نبودند، نیز تسرى و تعمیم پیدا کرد. مقبره رابعه بلخى شاعره مشهور قرن چهارم هجرى در شهر بلخ (۱۵ کیلومترى غرب مزار شریف) قرار دارد. در تاریخ ادب فارسى او اولین زنى بود که اشعار ماندگار و عاشقانه سرود. رابعه که دختر یکى از بزرگان و اشراف بلخ بود، عاشق یک برده شد، برادرش به عنوان مجازات دستش را قطع کرد و او آخرین اشعارش را در بستر مرگ در حالى سرود که در خونش غوطه ور بود. قرن هاست که دختران و پسران جوان افغان آرامگاه او را به عنوان اسوه عشق و دلدادگى زیارت مى کنند و براى موفقیت در عشق خود در آنجا به راز و نیاز مى پردازند.

اداره امر به معروف و نهى از منکر طالبان پس از تسخیر مزار شریف بازدید از مقبره رابعه بلخى را نیز به دلیل اینکه آرامگاه یک «زن» است و امکان دارد زیارت آن مردان و جوانان را آلوده به شهوت و گناه کند، ممنوع اعلام کرد! بدین ترتیب فرمان هاى هراس آور مولوى قلم الدین نه تنها تن زنان و دختران کابلى و دیگر شهرها را که حتى روان زنان افغان را در گور نیز به لرزه درمى آورد. مولوى قلم الدین رئیس اداره امر به معروف و نهى از منکر حکومت طالبان بود و فرمان هایش به طور مرتب از رادیو کابل که در زمان طالبان به رادیو شریعت تغییر نام داده بود، پخش مى شد. تا دو سال پیش یعنى اواخر حکومت طالبان، مولوى قلم الدین تقریباً به طور کامل موفق شده بود زنان افغان را خانه نشین و از ورود آنان در عرصه فعالیت هاى اجتماعى و بیرون از منزل جلوگیرى کند.

اما اینک که دو سال از فروپاشى حکومت طالبان مى گذرد، به نظر مى رسد وضعیت زنان افغان بسیار متفاوت و رو به بهبودى است. این روزها در کابل وقتى به ادارات دولتى و موسسات فعال در امور اجتماعى مراجعه شود، زنان و دخترانى دیده مى شوند که با لباس هاى شیک و مرتب و بعضاً با یونیفورم رسمى و با اشتیاق و خوشرویى به مراجعه کنندگان پاسخ مى گویند. این زن ها که از یک سو تجربه انزوا و خانه نشینى در زمان طالبان را به خاطر دارند و از سوى دیگر به دلیل وضع بد اقتصادى نیازمند شغل و درآمد هستند، به هیچ عنوان نمى خواهند بار دیگر آزادى و شغل شان را از دست بدهند. زنان افغانستان در دوره طالبان شرایط سختى را تجربه کردند که در زمان حاضر نمونه آن در هیچیک از کشورها دیده نشده است. شاید به همین خاطر بود که در فرداى سقوط حکومت طالبان آنان بیش از سایر اقشار جامعه افغانستان به تکاپو افتادند و خواستار بهبودى وضعیت شان در نظام آینده شدند.

هرچند که یک دهه حکومت مجاهدین و طالبان گسست شدید بر روند آموزش و مشارکت زنان افغان در امور اجتماعى وارد کرد، ولى خود همین موضوع و مخصوصاً محدودیت هاى اعمال شده از سوى طالبان توجه جامعه جهانى را به طرف این معضل بزرگ جلب کرد. بنابراین با روى کار آمدن دولت موقت و به رغم اینکه گروه هاى جهادى هنوز هیچ اهمیت و جایگاهى در حکومت براى زنان قایل نبودند، تحت فشار افکار عمومى جامعه جهانى دو زن (دکتر سیما ثمر به عنوان وزیر امور زنان و سهیلا صدیق به عنوان وزیر صحت عامه) به کابینه حامد کرزاى راه پیدا کردند. زنان افغان خود هم به خوبى آگاهند که مشکل واقعى شان بر مى گردد به ساختارهاى جامعه سنتى و مردسالار افغانستان و این دو وزارتخانه در معادلات پیچیده سیاسى افغانستان سهم چندان دندانگیرى به حساب نمى آید، اما اگر شرایط عمومى افغانستان و خصوصاً تجربه عصر طالبان در نظر گرفته شود آن وقت به عنوان قدم هاى نخست مى تواند دستاوردهاى بسیار بزرگ براى آنان باشد.

در عصر پس از طالبان، اینک دکتر سیما ثمر وزیر پیشین امور زنان و رئیس فعلى سازمان مستقل حقوق بشر افغانستان نماد و سمبل زنان امروز افغانستان محسوب مى شود. ثمر که در رشته پزشکى از دانشگاه کابل فارغ التحصیل شده است، در سال هاى بگیر و ببند کمونیست ها شوهر و بسیارى از بستگانش را از دست داد و با آغاز خیزش مردم افغانستان علیه تجاوز ارتش شوروى، فعالیت هاى پزشکى و وامدادى اش را در مناطق فقیر و دورافتاده افغانستان شروع کرد.

او در جریان فعالیت هایش حتى از سوى افراد وابسته به برخى گروه هاى جهادى به اتهام روشنفکرى و داشتن ارتباط با کمونیست ها مورد تعرض و بى حرمتى قرار گرفت ولى با تمام اینها یک دهه بعد هنگامى که جنگ هاى داخلى مجاهدین، افغانستان را به ویرانه تبدیل ساخته بود، «موسسه شهدا» سازمان امدادرسانى که «ثمر» تاسیس و راه اندازى کرده بود، با چهار بیمارستان مجهز، دوازده کلینیک، ده ها مدرسه ابتدایى و متوسطه که بیش از ۲۵ هزار دختر و پسر را تحت پوشش داشت، به ارائه خدمات به مناطق محروم و دورافتاده افغانستان مشغول بود.

همین خدمات برجسته بود که طى آن سال ها چندین جایزه معتبر بین المللى را در زمینه حقوق بشر براى او به ارمغان آورد. بنابراین در اجلاس اول بن که منجر به روى کار آمدن دولت موقت گردید، وقتى بسیارى از افغان ها و موسسات و نهادهاى بین المللى دست اندرکار در امور افغانستان سیما ثمر را به عنوان یکى از اعضاى کابینه پیشنهاد کردند، هیچکس حتى سران گروه هاى جهادى نتوانستند با ورود وى به کابینه مخالفت کنند.
سیما ثمر از همان ابتدا در کابینه کارش را با تلاش و جدیت آغاز کرد و به عنوان نماینده زنان افغان براى اینکه جدیتش را در پیگیرى و احقاق حق نیمى از جمعیت افغانستان نشان دهد، حتى از موارد جزئى هم چشم پوشى نکرد. هنگامى که وى و همکار دیگرش سهیلا صدیق به کابینه مى رفتند، عمدتاً مورد بى توجهى و بى اعتنایى دیگر اعضاى کابینه که همه مرد بودند قرار مى گرفت. هربار که یکى از وزیران و حتى خود حامد کرزاى مى خواست صحبت کند، سخنش را با «برادران! برادران!» آغاز مى کرد. به همین خاطر پس از مدتى سیما ثمر کرزاى را به کنارى کشید و به او گفت که به کار بردن «برادران! برادران!» یعنى حذف من. از آن پس کرزاى در سخن گفتن سعى مى کند این توازن ظریف را رعایت کند.

در تاریخ معاصر افغانستان زنان هیچ گاه به عنوان سکاندار پست هاى کلان مدیریتى نقش چندانى نداشته اند. تنها در زمان کمونیست ها بود که براى نخستین بار یک زن (آناهیتا راتب زاد) به عنوان وزیر تعلیم و تربیت به کابینه راه پیدا کرد. در گذر از ۲۳ سال جنگ هیچ زنى در موقعیت ها و نقش هاى تعیین کننده و احزاب سیاسى وجود نداشت و مقامات افغان به حضور زن در کنار خود عادت نکرده اند. شاید به همین خاطر بود که شش ماه بعد از روى کار آمدن دولت موقت در جریان برپایى لویه جرگه اضطرارى هنگامى که سیما ثمر بیشترین میزان آرا را به عنوان رئیس لویه جرگه به خود اختصاص داد، سران مجاهدین و بزرگان قبایل که به عنوان نماینده در لویه جرگه حضور داشتند دیگر کاملاً حوصله شان سر رفت و به خشم آمدند. براى آنان غیر قابل باور و تحمل بود که در گروه هایى سنتى افغان ها که مخصوص «ریش سفیدان» است، یک «زن» ریاست کند. بنابراین نه تنها ریاست ثمر را نپذیرفتند، بلکه پس از اتمام کار لویه جرگه با بهانه قراردادن این که اظهارات وى در یک گردهمایى مخالف اسلام بوده او را مجبور به کناره گیرى از پست وزارت کردند. البته زنان افغان سنگر وزارت را از دست ندادند و بلافاصله «حبیبه سرابى» به این پست منصوب شد.

طى یک فرمان دیگر از جانب کرزاى سیما ثمر این بار ریاست سازمان مستقل حقوق بشر افغانستان را به عهده گرفت. پستى که در ابتدا گروه هاى تفنگ سالار هیچ بهایى به آن قایل نبودند. تنها پس از گذشت چند ماه و هنگامى که قضیه مصادره اجبارى زمین و خانه هاى شهروندان کابل در یکى از محله ها تبدیل به یک جنجال بزرگ شد و سازمان مستقل حقوق بشر اسامى برخى از مقامات دولتى از جمله چند وزیر را به عنوان غصب کننده این زمین ها و خانه ها و نقض کننده حقوق اساسى این شهروندان اعلام کرد، سران گروه هاى جهادى نه تنها به اهمیت پست جدید سیما ثمر بلکه به پدیده جدیدى به نام «حقوق بشر» نیز پى بردند. مقوله اى که پیش از آن براى آنان هم گنگ و نامفهوم بود و هم بسیار بى اهمیت.

اینک که دو سال از عمر دولت موقت مى گذرد، به نظر مى رسد زنان افغان با اعتماد به نفس بیشترى به دورنماى آینده افغانستان چشم دوخته اند. آنان در لویه جرگه قانون اساسى افغانستان حدود یک سوم از کرسى هاى نمایندگى را به خود اختصاص دادند. در همین گرد همایى تاریخى آنان همبستگى و اتحادشان را در حمایت از «ملالى جویا» نماینده زن جوانى که با اظهاراتش علیه جنگ آوران باعث خشم آنان و جنجال زیاد شد، به نحو حیرت انگیزى به نمایش گذاشتند. و باز در همین لویه جرگه زنان نماینده با قاطعیت روى یک ماده از قانون اساسى که تساوى حقوق اتباع افغانستان را به رسمیت مى شناخت پافشارى کردند. آنان خواستار این بودند که ماده مذکور به طور شفاف و روشن بیان کند که «زن» و «مرد» در حقوق مدنى افغانستان در همه موارد داراى حقوق برابر و مساوى هستند، این ماده مطابق نظرنمایندگان زن تغییر کرد و در نتیجه آنان پس از این در تصدى هیچ یک از شغل ها و پست هاى رسمى حکومتى مانع حقوقى ندارند. در تازه ترین تلاش ها در همین راستا یک زن افغان خود را کاندید انتخابات ریاست جمهورى که قرار است حدود چهار ماه دیگر برگزار شود کرده است.

به احتمال زیاد «مسعوده جلال» موفق نخواهد شد پست ریاست جمهورى را به دست آورد، اما هم او و هم سایر زنان افغان به خوبى مى دانند که براى نخستین بار است که در افغانستان یک زن از چنین حقى برخوردار مى شود و این امر یک نقطه عطف در تاریخ سیاسى افغانستان به حساب مى آید. تحولى که زنان در بسیارى از کشورهاى اسلامى که نسبت به افغانستان به مراتب توسعه یافته تر و مرفه تر هستند، خوابش را هم نمى توانند ببینند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یاد آوری: این نوشته در شماره های پی هم چهارشنبه ۲۲ و پنجشنبه ۲۳ ثور ۱۳۸۳ روزنامه «شرق» در ایران به چاپ رسیده است. 
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد