* فرید خروش
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
حدود یک سال پیش هنگامى که محمد محقق وزیر پلان (برنامه ریزى) دولت موقت افغانستان در پى یک مشاجره سخت لفظى با اشرف غنى احمدزى وزیر مالیه موقعیتش در معرض خطر قرار گرفت، بدون هیچ درنگى همقطارانش در کابینه که به «جهادى ها» موسوم هستند، به حمایت از او برخاستند. در این رویارویى که در حقیقت زورآزمایى بود بین مجاهدین سابق و تکنوکرات هاى پیرامون حامد کرزاى، هر دو طرف براى افشاى ماهیت طرف مقابل از عبارات نوظهورى نیز بهره جستند که پیش از آن در ادبیات سیاسى افغانستان رایج نبود. بدین ترتیب بود که مجاهدین به «جنگ سالاران» موسوم شدند و طرف مقابل یعنى تکنوکرات هاى هوادار حامد کرزاى به «سگ شویان» بازگشته از غرب شهرت یافتند که در سال هاى سخت جهاد علیه تجاوز شوروى براى کشورشان هیچ زحمتى نکشیده اند و به مدد تحولات اخیر به یکباره بر سر خوان از پیش گسترده نشسته اند. از دید سیاسى شاید یکى از جالب توجه ترین قسمت این همگرایى در حمایت از محقق، فراقومى و فرامذهبى بودن آن بود. در واقع در کابینه کسانى به حمایت از محقق برخاستند که تا قبل از روى کار آمدن دولت موقت حامد کرزاى و مدتى پیشتر از آن، دشمنان سرسخت قومى و مذهبى یکدیگر بودند. از همین زمان بود که فراکسیون یا جبهه همبستگى گروه هاى داراى سابقه جهادى به صورت غیررسمى شکل گرفت و کرزاى و همراهانش چاره اى جز عقب نشینى در برابر خواسته هاى آنان نداشتند.

در طول دو سال گذشته که حامد کرزاى زمام امور را در افغانستان به دست دارد، اتحاد و همبستگى گروه هاى جهادى هیچ گاه شکل منسجم و سازمان یافته به خود نگرفته است. این در حالى است که این گروه ها به خوبى از نفوذ تدریجى تکنوکرات هاى بازگشته از غرب در بدنه دولت که مى تواند براى منافع جهادى ها خطرآفرین باشد آگاهند. جبهه همبستگى گروه هاى جهادى به صورت رسمى فاقد یک سردسته و هماهنگ کننده مشخص بوده است و طیف وسیعى از شخصیت هاى جهادى را با ایده ها و عقاید متفاوت دربرمى گیرد. در این جبهه در یک سر طیف مى توان افراد تندرو مانند عبدالرسول سیاف را با عقاید تند وهابى گرى اش یافت و در سوى دیگر طیف گروه هاى جهادى شیعى را که اصولاً نقطه مقابل یکدیگر هستند. نقطه میانى این طیف را افرادى چون برهان الدین ربانى، صبغت الله مجددى و ژنرال محمدقاسم فهمیم تشکیل مى دهند که هر کدام دسته و گروه سیاسى خاص خود را دارند. به صورت غیررسمى برهان الدین ربانى به عنوان هماهنگ کننده این جبهه و یکى از کاندیداهاى اصلى ریاست جمهورى در مقابل کرزاى مطرح بوده است، اما ویژگى هاى ساختارى گروه هاى شکل دهنده این جبهه که هریک بر مبناى معیارهاى قومى _ مذهبى سازمان یافته اند، باعث شده است که جایگاه وى بیش از نقش یک ریش سفید ارتقا نیابد.

اما به رغم این ناهماهنگى ها، در طول دو سال گذشته حس مشترک ترس از حذف شدن باعث گردیده است که این طیف در مقابل بسیارى از تصمیمات کرزاى و همکارانش قدرتمندانه عمل کنند و مسیر تصمیمات را به سمت و سوى منافع خود به چرخش درآورند. آنها حدود یک یک سال پیش در یک اقدام هماهنگ در حذف یک وزیر تکنوکرات و قدرتمند (سیما ثمر وزیر زنان) با بهانه قرار دادن اینکه اظهارات وى ضد اسلامى بوده است کرزاى را وادار به عقب نشینى کردند. در جریان برپایى لویه جرگه اضطرارى و لویه جرگه تصویب قانون اساسى نیز بر سر مسائل بنیادى مانند اسلامى شدن جمهورى افغانستان و گنجاندن بندهاى تامین کننده منافع شان در قانون اساسى کوتاه نیامدند.

لویه جرگه تصویب قانون اساسى افغانستان را باید نقطه تلاقى نمودار قدرت جبهه گروه هاى جهادى و تکنوکرات ها به حساب آورد که از دید دیگر به معناى آخرین زورآزمایى قدرتمندانه مجاهدین نیز بوده است. نمودار نشان دهنده قدرت گروه هاى جهادى از ابتداى روى کارآمدن دولت حامد کرزاى از یک نقطه بسیار بالا آغاز شد. طى دو سال گذشته هر چند که این نمودار با یک شیب ملایم سیر نزولى داشته است، اما این سیر نزولى هیچ گاه در حدى نبوده که موقعیت سران مجاهدین را به مخاطره بیندازد. به موازات آن، نمودار قدرت گروه مقابل، یعنى تکنوکرات ها با همان شیب ملایم سیر صعودى داشته است. پس از یک سال ونیم کشمکش، براى نخستین بار در جریان لویه جرگه قانون اساسى بود که کرزاى توان چانه زنى با رهبران مجاهدین را در خود احساس کرد و بر مبناى قاعده بده بستان در برابر برخى خواسته هاى مجاهدین کوتاه آمد، ولى در مورد مسائل مهمى مانند استقرار نظام ریاستى به جاى پارلمانى بسیار قاطعانه و بدون گذشت عمل کرد. پس از تصویب قانون اساسى در لویه جرگه بود که نمودار قدرت مجاهدین یکباره با شیب تند شروع به تنزل کرد. آشفتگى سران مجاهدین را از آغاز تنزل قدرت در تغییر ویژگى هاى رفتارى صبغت الله مجددى اولین رئیس جمهور عصر مجاهدین مى توان به خوبى مشاهده کرد.

در میان رهبران گروه هاى جهادى، صبغت الله مجددى به میانه روى، مدارا و داشتن رابطه نیک و فارغ از تعصب با همه گروه ها و شخصیت ها معروف است. مجددى از معدود بازماندگان یکى از خاندان هاى معروف و منتسب به فرقه نقشبندیه است و شاید همین سابقه صوفى گرى در این خاندان به ویژگى هاى رفتارى همراه با تساهل و تسامح وى موثر بوده است. مجددى و حزب تحت رهبرى اش در معادلات سیاسى افغانستان جایگاه و نقش موثرى نداشته اند، اما به خاطر همان ویژگى هاى شخصیتى ذکر شده در بالا، از وجود وى در مواقعى استفاده مى شود که معمولاً رهبران سیاسى قادر نیستند بر سر امرى به توافق برسند. انتخاب مجددى به عنوان رئیس لویه جرگه که در آن تنش و بحران قابل پیش بینى بود، نیز به همین منظور صورت گرفت. اما در جریان برپایى جلسات پر تنش لویه جرگه هنگامى که حتى مجددى شکیبایى و خویشتندارى همیشگى اش را از کف داد و گروه هاى مخالف دیدگاه مجاهدین را به ارتداد و کمونیست بودن متهم کرد، این تغییر در شیوه رفتارش به معناى یک عصبانیت زودگذر نبود، بلکه بیش از هر چیزى صداى آغاز ریزش قدرت مجاهدین از آن شنیده مى شد.

اینک که بیش از پنج ماه به انتخابات ریاست جمهورى و پارلمان افغانستان باقى نمانده است، به نظر مى رسد ریزش در دیوار قدرت نه چندان استوار مجاهدین آغاز شده است. آنها دیگر مانند یک سال پیش در برابر کرزاى و هوادارانش هماهنگ عمل نمى کنند و این امر بیش از هر چیزى بیانگر آشفتگى در بدنه این جبهه است. پس از تصویب قانون اساسى که منجر به تثبیت اقتدار کرزاى گردید، چهره هاى شاخص آن بیشتر به اقدامات و تلاش هاى انفرادى روى آورده اند. برهان الدین ربانى که از او به عنوان رقیب بالقوه حامد کرزاى در انتخابات ریاست جمهورى نام برده مى شد، دیگر ادعاى کاندیداتورى به نمایندگى از مجاهدین را ندارد. گفته مى شود او با کرزاى بر سر به دست آوردن ریاست شوراى ملى یا پارلمان آینده افغانستان به توافق رسیده است. به نظر مى رسد عبدالرسول سیاف ایده مشهورش راجع به زنان و شیعیان را از حافظه پاک کرده است. حدود ۱۵ سال قبل هنگامى که گروه هاى جهادى موسوم به «گروه هاى هفتگانه» در پاکستان بر سر تأسیس یک دولت در تبعید مشغول چانه زنى بودند، سیاف در جواب خبرنگاران راجع به مشارکت زنان و شیعیان در دولت موقت گفته بود من در هیچ جاى شرع محمدى مطلبى راجع به «زن» و «شیعه» ندیده ام که باید آنان هم در امر مملکت دارى شرکت کنند! محمد کریم خلیلى از چهره هاى شاخص شیعیان و معاون کرزاى در موارد متعددى که با خواسته ها و آینده هزاره ها مرتبط بوده است سکوت اختیار کرده و در مورد وى نیز گفته مى شود که با کرزاى بر سر حفظ پست معاونت ریاست جمهورى به توافق رسیده است. ژنرال محمدقاسم فهیم تنها وزیر دفاع کرزاى نیست، مهمتر از این او جانشین و میراث دار اصلى احمدشاه مسعود به حساب مى آید. به همین دلیل در ابتداى روى کار آمدن حکومت کرزاى در واقع این ژنرال فهیم بود که به مدد قدرت نظامى اش عملاً کابینه دولت موقت را اداره مى کرد و راجع به عزل و نصب والى ها و فرمانداران تصمیم مى گرفت. اما اینک به نظر مى رسد صفحه برگشته و او بسیارى از مؤلفه هایى را که اقتدارش را شکل مى داد از دست داده است. او به عنوان جانشین مسعود نتوانسته است یکپارچگى حزب جمعیت را حفظ کند، به نحوى که این حزب عملاً بر سه دسته تحت رهبرى ربانى، یونس قانونى و احمد ولى مسعود برادر احمدشاه مسعود تقسیم شده است. پروسه خلع سلاح عمومى در آغاز کارش بر روى پنجشیر، دره اى که آمریکایى ها به همان اندازه روس ها از آن مى ترسند، انگشت گذاشت و مقدار زیادى از ذخیره تسلیحاتى بازمانده از زمان احمدشاه مسعود را از این دره بیرون آورد. در مورد آینده سیاسى فهیم نیز گمانه زنى هاى متعددى وجود دارد، اما این پیش بینى که او هم به خاطر حفظ پست معاونت ریاست جمهورى در دوره آینده مجبور است با کرزاى کنار بیاید به حقیقت نزدیکتر است.
 
در چنین فضا و شرایطى بود که حدود یک ماه پیش مرد قدرتمند و با نفوذ هزاره ها محمد محقق براى دومین بار در کابینه با اشرف غنى احمدزى که از او به عنوان موتور اصلى گرداننده دولت کرزاى یاد مى شود، درگیر یک مشاجره سخت شد. اما همان طور که شاید خود محقق هم پیش بینى مى کرد، برخلاف سال قبل دیگر سران مجاهدین قدرت و همبستگى لازم براى حمایت از او را نداشتند. بدین ترتیب کرزاى نه تنها در جایگزینى وى با یک وزیر تکنوکرات تردید نکرد بلکه آینده کاندیداتورى محقق را به عنوان یک رقیب بالقوه در انتخابات ریاست جمهورى با ابهام و تردید مواجه کرد.

اما قضیه در همین حد خاتمه نیافت. براى جبهه مجاهدین به همان اندازه که یک ماه پایانى سال ۸۲ همراه با عقب نشینى و از دست دادن چند سنگر مهم بود، سال جدید نیز با بدبیارى آغاز شد. در نخستین روزهاى سال ۸۳ میرویس صادق وزیر هوانوردى و فرزند اسماعیل خان والى قدرتمند غرب افغانستان در یک منازعه نظامى کشته شد و در عرض یک ماه این دومین عضو مهم جبهه مجاهدین بود که کابینه را ترک مى کرد. هرچند که خود اسماعیل خان از یک ترور مرگبار جان سالم به در برد، اما ورود نیروهاى دولت مرکزى به هرات پس از کشته شدن وزیر هوانوردى و اشغال نقاط حساس شهر توسط این نیروها و اضافه بر آن تهدید کرزاى مبنى بر اینکه پس از این در افغانستان هیچ فرمانده نظامى حق داشتن ارتش خصوصى را ندارد و نیروهاى نظامى اسماعیل خان باید خلع سلاح شوند، نمى تواند نویددهنده یک فرجام خوب براى اسماعیل خان و به تبع آن مجاهدین باشد.

هنوز کمى زود است که راجع به زوال نهایى قدرت گروه هاى جهادى سخن گفته شود. آنها هنوز هم بسیارى از اهرم هاى قدرت را در اختیار دارند. از سوى دیگر تداوم امنیت در افغانستان با تنزل قدرت مجاهدین ارتباط مستقیم دارد. اما اگر وضعیت به همین شکل ادامه پیدا کند، در اینکه پاییز سیاسى مجاهدین آغاز شده است نباید تردید کرد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یادآوری: این نوشته در شماره های پی هم دوشنبه ۷ و سه شنبه ۸ ثور ۱۳۸۳ در روزنامه «شرق» ایران به چاپ رسیده است.
نظرات 9 + ارسال نظر
روف سه‌شنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1383 ساعت 02:13 ب.ظ http://www.guftugo.persianblog.com

برادر محترم لطفاْ کمی بزرگتر بنوسید ودر عین حال با میز سفید . باور کنید کمی خواندم ولی طبیعت چشمانم بر نداشت ومجبوراْ نیمه رهایش دادم. یکسری به ویلاگ ما و یا سایر آقایون بزینید شاید تجربه بدست آید.

مرادعلی حسینبخشی شنبه 2 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 01:35 ق.ظ

جناب آقای تروش! خدا را شکر که هنوز زنده‌ای. مطالب شما خوانده شد. دو اشکال اساسی در آن دیده می شود: اول اینکه به حوادث افغانستان یک چشمی به تماشا نشسته‌اید، خواهشمندیم چشم دیگر تان را نیز باز نمایید تا واقعیات را کاملتر ملاحظه نمایید. دوماٌ کل مطالب شما یک مقدار رنگی به نظر می رسید، مطابق طبیعت واقعی وقایع بیان نشده بود. امید است که در رفع این دو نقیصه بیشتر تلاش نمایید.

محمد محقق شنبه 9 خرداد‌ماه سال 1383 ساعت 11:10 ق.ظ

با سلام امید است که در کارهایت موفق و موید باشی
وب لاگت را دیدم. تشکر
محمد محقق

[ بدون نام ] چهارشنبه 4 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 04:40 ب.ظ

حقپرست پنج‌شنبه 2 مهر‌ماه سال 1383 ساعت 11:46 ب.ظ

دوستان گرامی و برادران عزیز سلام و درود برهمهُ شما ! مرا معذور دارید ، اینک میخواهم یک دَینی را ادا نمایم و آن اینکه : شب 22/9/2004 در خواب دیدم که یک فرد نورانی در اسپ سفید سوار و از درهُ میدان بطرف هزارجات همی راند و مانند آفتاب میدرخشید ولی در عقبش یک خوک سیاه با نیش های بلند و در گردن آن خوک یک مار سبز حلقه زده بود ، خوک ظاهراً آرام به نظر میرسید ولی آن فرد نورانی سوار بر اسپ با هرکسیکه رو برو میشد ، میگفت : “ نام من ( قمبر لنگ ) است ، من یک شهید گمنام هستم ، میخواستم از لشکریان امام زمان باشم اما مانند هزاران مسلمان فریب خورده گرفتار خر دجال شدم ولی زمانیکه حق را از باطل تشخیص دادم ، شب وروز استغفار نمودم تا اینکه یکی از سرداران لشکر امام زمان یعنی مزاری (رح ) مرا بخشید و این مسئله برای دجالانی طوق لعنت در عنق که گویا دوران سیاهُ عباسیان را تمثیل میکند، سخت آمد ومرا با تیرجهالت خویش از پا در آورد و این اسپ را مزاری از بهشت برایم اعطا کرد تا دربین شما مردم آمده وارشادحق نمایم ” . . .

. . . آن مرد بزرگوار بسوی هزارجات میشتافت و نعره میزد : “ مردم شریف فریب خران دجال را نخورید ، اینها مار های آستین شماست و در هنگام مناسب نیش زهر آگین خودرا در بدن شما فرو خواهد برد و شمارا مانند گذشته ذلیل و خوار خواهد ساخت ، چون روابط شما با اینها از اساس نا مشروع و روابط مرید و آغا ، خاک و نور ، ساجد و مسجود و تُف و پیر است ، بنا برآن گویا در اول کسانی بودند که آگاهانه این اعمال خلاف شرع و خلاف عزت انسانی را با چال و نیرنگ شیطانی جزء فرهنگ شما ساختند که الهی با ابلیس ، یزید و فرعون محشور شان باد و ناگفته نماند که امروز از باز ماندگان آنها انسانهای با وجدان و شریفی هستند که ازین اعمال ابا میورزند که البته آنها جزء مردم ما است و مبارزهُ ما یک مبارزهُ اصولی است نه علیه افراد خاصی وسروکار ما با قشر محدودی از شیاطین آنها است که ازین روابط جاهلانه برای احراز قدرت ، سوء استفاده نموده و خودهارا توانگر و دیگران را بینوا ، فقیر ، خوار و ذلیل میسازند . ” ، من که از دیدن این مرد نورانی ، گفتارش و آن خوک سیاه و مار سبز گردنش در تعجب شدم با ترس و هراس با او نزدیک شدم و سلام کردم . . .

. . . دیدم چهره اش آشنا است و آن قمبر لنگ است که من در مجلس فاتحه اش بودم و برایش جزء از قرآن که خوب بیادم است ( جزء وَا عْلَمُوْ ) را خوانده بودم ، خواستم دستش را ببوسم ، نعره زد و بسیار عصبانی شد و گفت : “ این پیام بابه مزاری (رح ) است که دیگر دست کسی را به جزء اقارب القریب ( پدر، مادر ، عمو ، ماما ، برادر بزرگ و خواهر بزرگ ) نبوسید که تحقیر میشوید و من به خاطر رهایی شما از ذلت ، جان خود و هزاران عزیز خودرا از دست دادم تا شما صاحب عزت شوید و دست بوس دیگران نباشید و نگذارید که کسی به دهان فرزندان شما تُف کرده ، کمر فرزندان شما را برای مُرید ی و ذلّت ببندد ” ، بعد برایم گفت که: “من در آخرین لحظات مبارزه حق را از باطل تشخیص دادم و میخواستم در رکاب ابر مرد روزگار و قهرمان ملی خودمان الحاج محقق که میراثدار سنگر عزت ودفاع بابه مزاری در درهُ صوف بود ، در برابر سپاهُ ابوجهل شمشیر بزنم و روح بابه مزاری (رح ) را شاد و خرّم بگردانم که ناگه تیری از کمان دجالانی که سالها فریب شان را خورده بودم ، بطرف من رها شد . . .

. . . و مرا از پا در آورد و بعد ناجوانمردانه عمل عباسیان را در برابر ابومسلم خراسانی درحق من انجام داد یعنی هم اورا به شهادت رساند و هم برایش عزا داری کرده و لباس سیه پوشید و من یک شهید مظلوم هستم ، کسی را ندارم لطفاً از صاحبان سایت های انترنیتی خواهش کنید تا حد اقل یاد وبود مرا گاه گاهی به یاد خاطرات خوانندگان عزیز خود بیندازند ” بعد بامداد شد و آن راکب نورانی دهان فرو بست و آن اسپ سفید مرکوبش یک لگد محکم به دهان آن خوک سیاه زد و بسوی افق دور شتافت و در درون هزارجات ناپدید شد ولی نور راکبش فضای غبار آلود خزانی هزارجات را روشنی و ضیا همی بخشید تا من از خواب بیدار شدم و دست به نوشته شدم تا شاید بعداً حافظه با من یاری نکند و بعضی جملات را فراموش کنم ، بناءً دَین خودرا ادا کردم مع السلام و رحمت الله و برکاته علیکُم و علینا .

وحید یکشنبه 10 آبان‌ماه سال 1383 ساعت 12:18 ب.ظ http://herat.co.sr

به ما هم سر بزنید

[ بدون نام ] سه‌شنبه 12 آبان‌ماه سال 1383 ساعت 05:20 ق.ظ

»«««««ة
ؤآءؤیئآآؤ ءؤئ]َی []یؤ
» ةِّ ة» ة»][ ًًُِ

عظیم بابک پنج‌شنبه 24 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 12:13 ق.ظ

محترم فرید خروش!
هر مقاله شما بامحتوی وعالی است.برای تان سعادت آرزو میکنم.

فرخ یکشنبه 27 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 12:45 ق.ظ


چگونه سی آی ای اسامه بن لادن را ساخت.
 باآ نکه این مقاله ازمتن آلمانی


Wie der CIA Osama bin Laden schuf ترجمه گردیده است.اما مطابقت آن بامتن اصلی (متن انگلیسی)
How the CIA created Osama bin Laden حفظ گردیده است.
نوشتهء نورم دیکسون
تر جمهء عظیم بابک



در سراسر جهان...جاسوسهای آنها ،دولتهای وابسته ودولتهای قمر مصنوعی انها در حالت تدافعی اند- حالت تدافعی اخلاقی، معنوی ،سیاسی واقتصادی.جنبشهای آزادی بخش ظهور و اظهار موجودیت میکنند.و درست در هر گوشه ایکه انسانها دران زیست میکنند.در افغانستان ،انگولا،کمبودیا ودر امریکای مرکزی.. اینها مبارزین آزادی اند.
آیا این فراخوان (فتوا) بنیادگرای مشهور اسلامی اسامه بن لادن برای جهاد است.یا ممکن اعلامیهء رژیم سرکوبگر طالبان در کابل باشد.
نه. این ستایش تابناک از قهرمانیهای آمیخته با کشتار هواداران رهبر کبیر تروریستها اسامه بن لادن وهمسنگران طالب او وجهاد آنها بر ضد"امپراطوری شیطانی"است که در تاریخ 9 مارچ سال 1985 بوسیلهء رونالد ریگن رییس جمهور امریکا اظهار گردیده است."امپراطوری شیطانی" اتحاد شوروی و جنبشهای آزادی بخش ملی در جهان سوم بود که برضد استعمار ،اپارتاید ودیکتاتوری های تحت الحمایهء ایالات متحدهءامریکا مبارزه میکردند.
چگونه پدیده ها تغیر میکنند :در پی یک سلسله از حملات تروریستی زبون که در تاریخ 11 سپتمبر منجر به قتل عام 6000انسانهای مشغول به کار در نیو یارک و واشنگتن گردید،اکنون دیگر اسامه بن لادن "مبارز آزادی" از جانب سیاستمداران امریکا ورسانه های گروهی غرب به عنوان " صدر تروریزم" و"شیطان" تحت تازیانه گرفته شده است.
تا هنوز حکومت ایالات متحدهء امریکا از نقش رهبری کننده اش در ایجاد این جنبش شیطانی که زمینه را برای ظهور بن لادن ،طالبان وتروریزم بنیادگرای اسلامی و شاید فاجعه ء نیو یارک مهیا گردانید ودر الجرایر ومصر ترس و دهشت را مستقر ساخت، انکار میکند.
به همینسان رسانه های گروهی مبدای ظهور بن لادن ولکه ها و گزینه های زهر آگین او را کم بها جلوه دادند.
مجاهدین
در ماه اپریل سال 1978 رمانیکه حکومت مستبد کشور تلاش ورزید تا دست به سخت گیری بر ضد حزب دموکراتیک خلق افغانستان بزند ، این حزب به قدرت رسید.حزب دموکراتیک خلق افغانستان  تعهد به اجرای اصلاحات ارضی به نفع خرده دهاقین ،حقوق اتحادیه های صنفی،بهبود وضع آموزش وپرورش و امور اجتماعی ،برابری حقوق مرد وزن و جدایی دین از امور دولت و تحکیم مناسبات افغانستان با اتحاد شوروی کرد.
این اقدامات خشم مالکین بزرگ و ثروتمند نیمه فیودال ،زعمای مذهبی (اکثر ملا ها در,ین حال زمیندار بودند.) وسران اقوام را بر انگیخت.آنها بزودی زیر ماسک دفاع از اسلام به سازماندهی مقاومت بر علیه اقدامات مترقی حکومت پرداختند.
واشنگتن که از توسعهء نفوذ شوردی (و بدتر ازآن اقدامات قاطع حکومت نو) بر متحدینش در پاکستان،ایران وکشورهای خلیج بیمناک بود، با عجله به مجاهدین افغان که نیروهای مخالف نامیده میشدند حمایت خود را ابراز وارایه کرد.
پس از مبارزه برای کسب قدرت در درون حکومت و درنتیجه آن در ماه دسمبر سال 1979 رهبری افغانستان سرنگون گردید وهزاران سرباز شوروی به کشور داخل شدند تا از سقوط رژیم نو جلوگیری کنند.که این نکته موجب باهم پیوست دادن گروهای نا متجانس بنیادگرا گردید.جهاد ارتجاعی آنها در نظر تعداد بیشمار افغانها به عنوان"جنگ آزادی بخش ملی " حقانیت کسب کرد.
بالاخره اتحاد شوروی مجبور به خروج گردید و"مجاهدین" درسال 1992 شهر کابل را تسخیر کردند.
در بین سالهای 1978 تا 1992 ایالات متحدهء امریکا جناح های مجاهدین رابا اهدای سلاح،پرورش نظامی و منابع پولی به ارزش 6 میلیارد دالر(بنابر تخمینات دیگر تا 20 میلیارد دالر) کمک کرد.سایر کشور های غربی وکشور ثروتمند ونفت خیز عربستان سعودی بمقدار مشابه امریکا کمک کردند.افراطیون ثروتمند عربی مانند اسامه بن لادن ملیونها دالر دیگر را در خدمت آنها قرار دادند.
سیاست واشنگین در مورد افغانستان بوسیلهء برژینسکی مشاور امنیت رییس جمهور جیمی کارتر تدوین و بوسیلهء جانشینان او درعمل پیاده گردید.پلانهای او خیلی فراتر از مجبور ساختن شوروی به خروج از افغانستان میرفت.هدف آن کشانیدن جنبش جهانی برای توسعهء بنیاد گرایی اسلامی در جمهوری های آسیای میانهء شوروی بودتا اتحاد شوروی را بی ثبات بسازد.
برنامهء بزرگ برژینسکی هماهنگ وهمرویده با اهداف جاه طلبانهء دکتاتور پاکستان جنرال ضیاالحق مبنی بر کسب تسلط بر منطقه بود. برنامه های رادیویی امریکا رادیو آزادی و رادیو اروپای آزاد سخنرانیها و شعارهای شدیداللحن را برای آسیای میانه پخش میکردند.در حالیکه بگونهء متناقص "انقلاب اسلامی" که موجب سقوط شاه ایران گردید ،تقبیح میشد.
گروهای مورد التفات امریکا در میان مجاهدین افراطی ترین آنها بودند که تحت زعامت گلبدین حکمتیار قرار داشتند.تنفر غرب از تروریزم این "مبارز آزادی" ناگوار را دربر نمیگرفت.حکمتیار ازآن لحاظ نیز مشهور بود که در دههء 70 به روی زنانیکه از پوشیدن حجاب اجتناب ورزیدند، تیزاب پاشید.
بعد از آنکه در سال 1992 مجاهدین کابل را تسخیر کردند،نیروهای حکمتیار با راکتهاییکه امریکا به انها ارسال کرده بودشهر را زیر آتش گرفتند وتا زمانیکه حکومت جدید مقام صدارت رابه او واگذار گردید2000 اهالی ملکی را به قتل رساند.اسامه بن لادن متحد نزدیک حکمتیار وتنظیم اوبود.
 حکمتیار همچنان به دلیل سهمگیری جانبی او در کشت ودادوستد تریاک شهرت یافته بود.در همین حال درنتیجه کمک سی آی ای به مجاهدین بازار مواد مخدر رونق گرفت.در جریان دوسال مرز افغانستان وپاکستان بزرگترین منبع هیرو یین جهان بود و60 درصد مصرف کننده های مواد مخدر در امریکا ازین منبع تامین میگردیدند.
در سال 1995 رییس سابق ادارهء سی آی ای برای عملیات در افغانستان درمورد توسعهء دامنه ئ مواد مخدر در افغانستان نگران نبود و اظهار داشت: وظیفهء بزرگ ما این بود تا حد نهایی به شوروی آسیب برسانیم... بلی داد وستد مواد مخدر جاری است .اماما به هدف اصلی نایل گردیدیم. شوروی ها افغانستان را ترک کردند."
Made in the USA (ساخت ایالات متحدهء امریکا)
بنابر گزارش احمد رشید خبرنگار مجلهء  Far Eastern Economic Review ویلیام کاسی رییس سی آی ای این سازمان را موظف ساخت تا از خواست متداوم آی اس آی مبنی بر اینکه در سراسر دنیا همرزمان جهاد افغانی جلب وجذب گردند، حمایت کند.
در بین سالهای 1982 تا 1992 100 هزار جنگی اسلامی واشنگتن توانستند به افغانستان بروند.60 هزار نفر ازجمله آنها در مدارس بنیاد گرایی پاکستان پرورش یافتند،بدون آنکه مجبور به شرکت در عملیات جنگی گردند.
جان کولی گزارشگر سابق شبکهء تلویزیونی ABC ایالات متحدهء امریکا ومولف "جنگهای نامقدس: افغانستان،امریکا وتروریزم جهانی"فاش ساخت مسلمانانی که در امریکا برای مجاهدین جلب میگردندبه کمپ پیری (Camp Peary) یعنی به اردوگای پرورش جاسوسهای سی آی ای در ایالت ویرجینیا فرستاده میشوند.درینجا افغانها،عربها، مصری ها ،اردنی ها وحتی امریکایی های افریقایی تبار یا "مسلمانان سیاهپوست" برای اجرای "عملیات سبوتاژ" آموزش کسب کردند.
 بتاریخ اول نوامبر سال 1998رورنامهء انگلیسی اندیپندنت گزارش دادکه علی محمد یکی از اجراکننده های حمله بمگزاری بر ضد سفارت امریکا در کنیا وتانزانیا درسال 1989 آموزگار "اجنتهای بن لادن" بوده است.
این اجنتها در اردوگای مهاجرین الکفا واقع در ناحیه ئ بروکلین شهر نیویارک جذب گردیده ، در حومهء نیویارک آموزش شبه نظامی را کسب وبا همرا هان امریکایی شان به افغانستان فرستاده شدندکه در آنجا باید به نیروهای مسلح حکمتیار میپیوستند.علی محمد عضو قطعهء ممتاز گرین برتز ارتش امریکا (کلاه بره های سبز) بود.
بر پایهء گزارش اندیپندنت این برنامه جز لاینفک پلانهای واشنگتن تحت نام "عملیات توفان موسمی" ( Operation Cyclone) بود.
در پاکستان پول وتجهیزات به جناح های مجاهدین بوسیلهء سازمانی بنام مکتب الخدماة یا ادارهء عرضهء خدمات یعنی ( MAK ام ای کی)  توزیع میگردید.
MAK سازمان اولیهء سی آی ای پاکستان یعنی آی اس آی بود. آی اس آی دریافت کنندهء نخست وسایل وتجهیزات محرم سی آی ای وعربستان سعودی برای مخالفین افغان بود.بن لادن یکی ازجملهء سه مسوول ام ای کی بود.
در جمله افرادیکه علی محمد آنها راآموزش داده بود،یکی هم السعید ناصر بود که درسال 1995 به اتهام قتل مایر کهانه روحانی راستگرای افراطی یهودو عملیات انتحاری بر ساختمانهای نیویارک از جمله مرکر جهانی داد وستد محکوم به حبس گردیده است.
اندیپندنت معتقد است که شیخ عمر عبدالرحمان یکی از رهبران مذهبی مصر که همچنان به اتهام حمله بر مرکر جهانی داد وستد در سال 1993 محکوم به حبس گردیده در عملیات توفان موسمی سهم داشت .او در سال 1990 با تایید سی آی ای به ایالات متحده امریکا مهاجرت کرد. بنابر عقیدهء اندیپندنت در یک گزارش محرم سی آی ای نتیجه گیری میگردد که خدمات استخباراتی در حمله سال 1993بر مرکر جهانی داد وستد مقصر است.
بن لادن
یکی از جمله 20 فرزند ملیاردر و مالک شرکتهای ساختمانی در سال 1980 به افغانستان رفت تا به جهاد بپیوندد.او یک مذهبی افراطی متعصب و سرمایه داربود.او برایش وظیفهء جلب ،تمویل وآموزش تخمینا 35 هزار اجیر غیر افغانی را که به مجاهدین پیوستند،اختصاص داده بود.
خانوادهء بن لادن یکی از تکیه گاه های طبقهء حاکم در عربستان سعودی است که دارای پیوند های شخصی، مالی وسیاسی با خانوادهء سلطنتی دوستدار امریکامیباشد .
پدر بن لادن بنابر پیشنهاد ملک فیصل به عنوان وزیر امور ساختمانی عربستان سعودی تعین گردید. اوبزودی پس از تقررش فرمایشات پر منفعت را به شرکت ساختمانی شخصی خود برای بازسازی اماکن مقدس اسلامی در مکه و مدینه سپرد.درینوقت تصدی ساختمانی بن لادن به یکی از شرکتهای خصوصی ساختمانی در جهان تبدیل گردید.
پدر اسامه بن لادن در سال 1968 درگذشت.تا سال 1994 فرزندش عواید سود سهام این امپراطوری اقتصادی را دریافت میکرد.
دارایی شخصی اسامه بن لادن که از آن زیاد یاد آوری میگردد ازجانب وزارت خارجهء امریکا 200 تا 300 ملیون دالر تخمین گردیده است .این رقم ازطریق تقسیم دارایی 5 ملیارد دالری خانواده ء بن لادن در میان برادران بن لادن تخمین گردیده است. به این واقعیت که اسامه بن لادن درسال 1994 از حق میراث محروم وسهم او سلب گردیده است،کمتر اشاره صورت میگیرد.
ماجراجویی های اقتصادی ونظامی بن لادن در افغانستان ازجانب خانوادهء بن لادن و رژیم ارتجاعی عربستان سعودی ستوده میشد.همکاری نزدیک او با ام ای کی بیانگر آنست که سی آی ای از فعالیت های او کاملا مطلع بود.
میلت بیردن رییس اداره خارجی سی آی ای در پاکستان (ازسال 1986 تا 1989) در سال 2000 در برابر روزنامهء نیویارک تایمز اعتراف کرد : با آنکه او شخصا هیچگاه با بن لادن ملاقات نکرده است"اما میدانست که چنین فردی وجود داشت.بلی ،طبعا آدمهای مثل بن لادن هرماه 20 تا 25 ملیون دالر ازسعودی ها وسایر افراد از کشورهای خلیج میاوردند تا جنگ را تمویل کنند.و این یک مقدار هنگفت پول است.واین مقدار دریک سال به 200 تا 300 ملیون دالر میرسید.این کاری بود که بن لادن انجام میداد."
در سال 1986 بن لادن وسایل نقلیهء ساختمانی را به افغانستان آورد.با ستفاده از آگاهی وبصیرت عالی که او از دانش انجینری ساختمانی داشت(او فارغ التحصیل رشته ئ انجینیری است.)، درعمق کوه ها"اردوگاه های تمرینات" وجاده های منتهی به آنها را ساخت. این اردوگاه ها که امروز در واشنگتن به "دانشگاه های تروریزم" تغیر نام یافته است، در همکاری با آی اس آی وسی آی ای اعمار گردیدند.جنگجویان مخالف افغانی از جمله ده ها هزار اجیریکه بوسیله بن لادن تمویل میشدند،.ازجانب سی آی ای تسلیح میگردیدند.پاکستان،ایالات متحده وانگلستان مشاورین نظامی خودرا درخدمت آنها میگماشت.
توم کرو سرباز سابق واحد SAS بریتانیا که به صورت مخفی برای مجاهدین میجنگید ،بتاریخ 13 اگست 2000 در روزنامهء آبزرور گفت:"امریکایی ها مشتاق آن بودند که به افغانها شیوه های ترور در شهرها،شاهراه هاوغیره را آموزش میدادند تا آنها حملات بر ضد روسها را در شهر های بزرگ اجرا کنند(...).بسیاری از آنها امروز معلومات واطلاعات تخصصی خود رادر جنگ بر علیه کسانیکه مورد نفرت شان است ،به کار میگیرند."
سازمان بن لادن یعنی القاعده (بنیاد) در سالهای 1887-1988 تاسیس گردید تا اردوگاه های تمرینات و تشبثات اقتصادی را هدایت کند.این یک هولدینگ کمپنی کاذب سرمایه داری بود.(هولدینگ کمپنی : شرکتی که مالک سهام یک یا چند شرکت میباشدودرامور آنان مداخله میکند.شرکت مرکزی).ولو اینکه استخدام اجیر ها وخدمات لوزیستیکی مربوط به آن باشیوه های" قانونی" تصدی پیش برده میشد.
بن لادن کاملا باآسودگی به کارش که در سالهای دههء 80 به او سپرده شده بود ادامه داد:پرداخت معاش اجیران ،تغذیه وآموزش آنها.آنچه تغیر کرده ابود،مشتری اصلی او است. این مشتری درآنزمان آی اس آی ودر پشت پرده سی آی ای بود.امروز خدمات او در درجهء نخست از جانب طالبان مرتجع مورد استفاده قرار می گیرد.
بن لادن فقط زمانی از نظر امریکا "تروریست" نامیده شد که با خانوادهء سلطنت سعودی در مورد تصمیم استقرار 540 هزار سرباز امریکایی در خاک سعودی پس از تعرض عراق بر کویت،به مناقشه پرداخت.
زمانیکه پس از ختم جنگ خلیج هزاران سرباز امریکایی در عربستان باقی ماندند،از خشم بن لادن نیروی واقعی اپوزیسیون ظهور کرد.او اعلام کرد که عربستان سعودی و سایر کشور های شرق میانه مانند مصر دست نشانده های امریکا اند،درست به همانگونه که رژیم حزب دموکراتیک خلق افغانستان دست نشاندهء شوروی بود.
او خواستار سرنگونی رژیم دست نشاندهء سعودی گردید و اخراج امریکایی ها ازین کشور خلیج را وجیبهء تمام مسلمانان خواند.در سال 1994 تابعیت عربستان سعودی از او سلب گردید واز کشور اخراج ودارایی هایش منجمد گردید.
پس از اقامت در سودان در سال 1996 او دوباره به افغانستان برگشت.او اردوگاه های دوران جنگ افغانستان را دوباره اعمار کردو موسسات ،خدمات وهزاران اجیر خود را در خدمت طالبان که در ماه سپتمبر همانسال به قدرت رسیدند، قرارداد.
 ارتش خصوصی بن لادن که متشکل از افراطیون مذهبی غیر افغانی اند،پایگای اساسی رژیم طالبان بود.
در زمان قبل از حملات ویران کننده 11 سپتمبر وابستگان طبقهء حاکم ایالات متحده از پیامد های معاملات آلوده با افرادی مانند بن لادن ،حکمتیار ویا طالبان نگران نبودند.از زمان حملات وحشتناک سپتمبر آنها ریا کاران پنداشته میشوند.
در گزارش شبکهء تلویزیونی  MSNBC بتاریخ 28 اگست 1998 مایکل موران از زبان سناتور اورین هاچ عضو کمیسیون استخبارات سنای امریکا که مسوول کسب رای برای تصویب معاملات با مجاهدین بود ،اقتباس میکند:"با وجودیکه او میدانست بن لادن چی میگردد ما حاضریم باردیگر همان کار را کنیم."
"این حایز اهمیت بود،موضوعات اساسی با ارزشی وجود داشتند که نقش مهم در متلاشی شدن اتحاد شوروی ایفا کردند."
هاچ از جملهء کسانی است که بیشتر از دیگران برای انجام حملات انتقامی نظامی آواز بلند میکند.
چهرهء دیگریکه که پس از حملات 11 سپتمبر در پردهء تلویزیون بسیار ظاهر میگردد ویسنت کانیسترانو است که ازاو به عنوان رییس سابق ادارهء سی آی ای برای "مبارزه با تروریزم" یاد میگردد.
 با اطمینان میتوان گفت که کانیسترانو یک کارشناس است،کارشناس در مسایل مربوط به تروریزم وبن لادن.زیرا او کار آنها را هدایت میکرد.در اوایل دههء 80 او مخالفین نیکاراگوا را که از جانب سی آی ای حمایت میگردید، رهبری میکرد.در سال 1984 او برای شورای امنیت ملی امریکاوظیفه ء مراقبت کمکهای پنهانی امریکا به مجاهدین افغان را اجرا میکرد.
سخن اخیر را برژینسکی گفت:
"ازدیدگای تاریخی در جهان چی اهمیت بیشتر داشت:طالبان یا سرنگونی امپراطوری جهانی شوروی.چند تا مسلمان روگرداننده یا آزادی اروپا وپایان جنگ سرد؟"

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد