* فرید خروش
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
حدود یک سال پیش هنگامى که محمد محقق وزیر پلان (برنامه ریزى) دولت موقت افغانستان در پى یک مشاجره سخت لفظى با اشرف غنى احمدزى وزیر مالیه موقعیتش در معرض خطر قرار گرفت، بدون هیچ درنگى همقطارانش در کابینه که به «جهادى ها» موسوم هستند، به حمایت از او برخاستند. در این رویارویى که در حقیقت زورآزمایى بود بین مجاهدین سابق و تکنوکرات هاى پیرامون حامد کرزاى، هر دو طرف براى افشاى ماهیت طرف مقابل از عبارات نوظهورى نیز بهره جستند که پیش از آن در ادبیات سیاسى افغانستان رایج نبود. بدین ترتیب بود که مجاهدین به «جنگ سالاران» موسوم شدند و طرف مقابل یعنى تکنوکرات هاى هوادار حامد کرزاى به «سگ شویان» بازگشته از غرب شهرت یافتند که در سال هاى سخت جهاد علیه تجاوز شوروى براى کشورشان هیچ زحمتى نکشیده اند و به مدد تحولات اخیر به یکباره بر سر خوان از پیش گسترده نشسته اند. از دید سیاسى شاید یکى از جالب توجه ترین قسمت این همگرایى در حمایت از محقق، فراقومى و فرامذهبى بودن آن بود. در واقع در کابینه کسانى به حمایت از محقق برخاستند که تا قبل از روى کار آمدن دولت موقت حامد کرزاى و مدتى پیشتر از آن، دشمنان سرسخت قومى و مذهبى یکدیگر بودند. از همین زمان بود که فراکسیون یا جبهه همبستگى گروه هاى داراى سابقه جهادى به صورت غیررسمى شکل گرفت و کرزاى و همراهانش چاره اى جز عقب نشینى در برابر خواسته هاى آنان نداشتند.

در طول دو سال گذشته که حامد کرزاى زمام امور را در افغانستان به دست دارد، اتحاد و همبستگى گروه هاى جهادى هیچ گاه شکل منسجم و سازمان یافته به خود نگرفته است. این در حالى است که این گروه ها به خوبى از نفوذ تدریجى تکنوکرات هاى بازگشته از غرب در بدنه دولت که مى تواند براى منافع جهادى ها خطرآفرین باشد آگاهند. جبهه همبستگى گروه هاى جهادى به صورت رسمى فاقد یک سردسته و هماهنگ کننده مشخص بوده است و طیف وسیعى از شخصیت هاى جهادى را با ایده ها و عقاید متفاوت دربرمى گیرد. در این جبهه در یک سر طیف مى توان افراد تندرو مانند عبدالرسول سیاف را با عقاید تند وهابى گرى اش یافت و در سوى دیگر طیف گروه هاى جهادى شیعى را که اصولاً نقطه مقابل یکدیگر هستند. نقطه میانى این طیف را افرادى چون برهان الدین ربانى، صبغت الله مجددى و ژنرال محمدقاسم فهمیم تشکیل مى دهند که هر کدام دسته و گروه سیاسى خاص خود را دارند. به صورت غیررسمى برهان الدین ربانى به عنوان هماهنگ کننده این جبهه و یکى از کاندیداهاى اصلى ریاست جمهورى در مقابل کرزاى مطرح بوده است، اما ویژگى هاى ساختارى گروه هاى شکل دهنده این جبهه که هریک بر مبناى معیارهاى قومى _ مذهبى سازمان یافته اند، باعث شده است که جایگاه وى بیش از نقش یک ریش سفید ارتقا نیابد.

اما به رغم این ناهماهنگى ها، در طول دو سال گذشته حس مشترک ترس از حذف شدن باعث گردیده است که این طیف در مقابل بسیارى از تصمیمات کرزاى و همکارانش قدرتمندانه عمل کنند و مسیر تصمیمات را به سمت و سوى منافع خود به چرخش درآورند. آنها حدود یک یک سال پیش در یک اقدام هماهنگ در حذف یک وزیر تکنوکرات و قدرتمند (سیما ثمر وزیر زنان) با بهانه قرار دادن اینکه اظهارات وى ضد اسلامى بوده است کرزاى را وادار به عقب نشینى کردند. در جریان برپایى لویه جرگه اضطرارى و لویه جرگه تصویب قانون اساسى نیز بر سر مسائل بنیادى مانند اسلامى شدن جمهورى افغانستان و گنجاندن بندهاى تامین کننده منافع شان در قانون اساسى کوتاه نیامدند.

لویه جرگه تصویب قانون اساسى افغانستان را باید نقطه تلاقى نمودار قدرت جبهه گروه هاى جهادى و تکنوکرات ها به حساب آورد که از دید دیگر به معناى آخرین زورآزمایى قدرتمندانه مجاهدین نیز بوده است. نمودار نشان دهنده قدرت گروه هاى جهادى از ابتداى روى کارآمدن دولت حامد کرزاى از یک نقطه بسیار بالا آغاز شد. طى دو سال گذشته هر چند که این نمودار با یک شیب ملایم سیر نزولى داشته است، اما این سیر نزولى هیچ گاه در حدى نبوده که موقعیت سران مجاهدین را به مخاطره بیندازد. به موازات آن، نمودار قدرت گروه مقابل، یعنى تکنوکرات ها با همان شیب ملایم سیر صعودى داشته است. پس از یک سال ونیم کشمکش، براى نخستین بار در جریان لویه جرگه قانون اساسى بود که کرزاى توان چانه زنى با رهبران مجاهدین را در خود احساس کرد و بر مبناى قاعده بده بستان در برابر برخى خواسته هاى مجاهدین کوتاه آمد، ولى در مورد مسائل مهمى مانند استقرار نظام ریاستى به جاى پارلمانى بسیار قاطعانه و بدون گذشت عمل کرد. پس از تصویب قانون اساسى در لویه جرگه بود که نمودار قدرت مجاهدین یکباره با شیب تند شروع به تنزل کرد. آشفتگى سران مجاهدین را از آغاز تنزل قدرت در تغییر ویژگى هاى رفتارى صبغت الله مجددى اولین رئیس جمهور عصر مجاهدین مى توان به خوبى مشاهده کرد.

در میان رهبران گروه هاى جهادى، صبغت الله مجددى به میانه روى، مدارا و داشتن رابطه نیک و فارغ از تعصب با همه گروه ها و شخصیت ها معروف است. مجددى از معدود بازماندگان یکى از خاندان هاى معروف و منتسب به فرقه نقشبندیه است و شاید همین سابقه صوفى گرى در این خاندان به ویژگى هاى رفتارى همراه با تساهل و تسامح وى موثر بوده است. مجددى و حزب تحت رهبرى اش در معادلات سیاسى افغانستان جایگاه و نقش موثرى نداشته اند، اما به خاطر همان ویژگى هاى شخصیتى ذکر شده در بالا، از وجود وى در مواقعى استفاده مى شود که معمولاً رهبران سیاسى قادر نیستند بر سر امرى به توافق برسند. انتخاب مجددى به عنوان رئیس لویه جرگه که در آن تنش و بحران قابل پیش بینى بود، نیز به همین منظور صورت گرفت. اما در جریان برپایى جلسات پر تنش لویه جرگه هنگامى که حتى مجددى شکیبایى و خویشتندارى همیشگى اش را از کف داد و گروه هاى مخالف دیدگاه مجاهدین را به ارتداد و کمونیست بودن متهم کرد، این تغییر در شیوه رفتارش به معناى یک عصبانیت زودگذر نبود، بلکه بیش از هر چیزى صداى آغاز ریزش قدرت مجاهدین از آن شنیده مى شد.

اینک که بیش از پنج ماه به انتخابات ریاست جمهورى و پارلمان افغانستان باقى نمانده است، به نظر مى رسد ریزش در دیوار قدرت نه چندان استوار مجاهدین آغاز شده است. آنها دیگر مانند یک سال پیش در برابر کرزاى و هوادارانش هماهنگ عمل نمى کنند و این امر بیش از هر چیزى بیانگر آشفتگى در بدنه این جبهه است. پس از تصویب قانون اساسى که منجر به تثبیت اقتدار کرزاى گردید، چهره هاى شاخص آن بیشتر به اقدامات و تلاش هاى انفرادى روى آورده اند. برهان الدین ربانى که از او به عنوان رقیب بالقوه حامد کرزاى در انتخابات ریاست جمهورى نام برده مى شد، دیگر ادعاى کاندیداتورى به نمایندگى از مجاهدین را ندارد. گفته مى شود او با کرزاى بر سر به دست آوردن ریاست شوراى ملى یا پارلمان آینده افغانستان به توافق رسیده است. به نظر مى رسد عبدالرسول سیاف ایده مشهورش راجع به زنان و شیعیان را از حافظه پاک کرده است. حدود ۱۵ سال قبل هنگامى که گروه هاى جهادى موسوم به «گروه هاى هفتگانه» در پاکستان بر سر تأسیس یک دولت در تبعید مشغول چانه زنى بودند، سیاف در جواب خبرنگاران راجع به مشارکت زنان و شیعیان در دولت موقت گفته بود من در هیچ جاى شرع محمدى مطلبى راجع به «زن» و «شیعه» ندیده ام که باید آنان هم در امر مملکت دارى شرکت کنند! محمد کریم خلیلى از چهره هاى شاخص شیعیان و معاون کرزاى در موارد متعددى که با خواسته ها و آینده هزاره ها مرتبط بوده است سکوت اختیار کرده و در مورد وى نیز گفته مى شود که با کرزاى بر سر حفظ پست معاونت ریاست جمهورى به توافق رسیده است. ژنرال محمدقاسم فهیم تنها وزیر دفاع کرزاى نیست، مهمتر از این او جانشین و میراث دار اصلى احمدشاه مسعود به حساب مى آید. به همین دلیل در ابتداى روى کار آمدن حکومت کرزاى در واقع این ژنرال فهیم بود که به مدد قدرت نظامى اش عملاً کابینه دولت موقت را اداره مى کرد و راجع به عزل و نصب والى ها و فرمانداران تصمیم مى گرفت. اما اینک به نظر مى رسد صفحه برگشته و او بسیارى از مؤلفه هایى را که اقتدارش را شکل مى داد از دست داده است. او به عنوان جانشین مسعود نتوانسته است یکپارچگى حزب جمعیت را حفظ کند، به نحوى که این حزب عملاً بر سه دسته تحت رهبرى ربانى، یونس قانونى و احمد ولى مسعود برادر احمدشاه مسعود تقسیم شده است. پروسه خلع سلاح عمومى در آغاز کارش بر روى پنجشیر، دره اى که آمریکایى ها به همان اندازه روس ها از آن مى ترسند، انگشت گذاشت و مقدار زیادى از ذخیره تسلیحاتى بازمانده از زمان احمدشاه مسعود را از این دره بیرون آورد. در مورد آینده سیاسى فهیم نیز گمانه زنى هاى متعددى وجود دارد، اما این پیش بینى که او هم به خاطر حفظ پست معاونت ریاست جمهورى در دوره آینده مجبور است با کرزاى کنار بیاید به حقیقت نزدیکتر است.
 
در چنین فضا و شرایطى بود که حدود یک ماه پیش مرد قدرتمند و با نفوذ هزاره ها محمد محقق براى دومین بار در کابینه با اشرف غنى احمدزى که از او به عنوان موتور اصلى گرداننده دولت کرزاى یاد مى شود، درگیر یک مشاجره سخت شد. اما همان طور که شاید خود محقق هم پیش بینى مى کرد، برخلاف سال قبل دیگر سران مجاهدین قدرت و همبستگى لازم براى حمایت از او را نداشتند. بدین ترتیب کرزاى نه تنها در جایگزینى وى با یک وزیر تکنوکرات تردید نکرد بلکه آینده کاندیداتورى محقق را به عنوان یک رقیب بالقوه در انتخابات ریاست جمهورى با ابهام و تردید مواجه کرد.

اما قضیه در همین حد خاتمه نیافت. براى جبهه مجاهدین به همان اندازه که یک ماه پایانى سال ۸۲ همراه با عقب نشینى و از دست دادن چند سنگر مهم بود، سال جدید نیز با بدبیارى آغاز شد. در نخستین روزهاى سال ۸۳ میرویس صادق وزیر هوانوردى و فرزند اسماعیل خان والى قدرتمند غرب افغانستان در یک منازعه نظامى کشته شد و در عرض یک ماه این دومین عضو مهم جبهه مجاهدین بود که کابینه را ترک مى کرد. هرچند که خود اسماعیل خان از یک ترور مرگبار جان سالم به در برد، اما ورود نیروهاى دولت مرکزى به هرات پس از کشته شدن وزیر هوانوردى و اشغال نقاط حساس شهر توسط این نیروها و اضافه بر آن تهدید کرزاى مبنى بر اینکه پس از این در افغانستان هیچ فرمانده نظامى حق داشتن ارتش خصوصى را ندارد و نیروهاى نظامى اسماعیل خان باید خلع سلاح شوند، نمى تواند نویددهنده یک فرجام خوب براى اسماعیل خان و به تبع آن مجاهدین باشد.

هنوز کمى زود است که راجع به زوال نهایى قدرت گروه هاى جهادى سخن گفته شود. آنها هنوز هم بسیارى از اهرم هاى قدرت را در اختیار دارند. از سوى دیگر تداوم امنیت در افغانستان با تنزل قدرت مجاهدین ارتباط مستقیم دارد. اما اگر وضعیت به همین شکل ادامه پیدا کند، در اینکه پاییز سیاسى مجاهدین آغاز شده است نباید تردید کرد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یادآوری: این نوشته در شماره های پی هم دوشنبه ۷ و سه شنبه ۸ ثور ۱۳۸۳ در روزنامه «شرق» ایران به چاپ رسیده است.